خانه » مقالات » اقتصاد دیجیتال؛ جستجو برای مکانیسم‌های حکومتی جدید
اقتصاد دیجیتال؛ جستجو برای مکانیسم‌های حکومتی جدید
چهار شنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۲
زمان تقریبی مطالعه ۲۶ دقیقه
همزمان با گسترش اقتصاد دیجیتال سوالات مهمی در مورد نحوه استفاده، حاکمیت و تنظیم فناوری‌های اطلاعاتی مانند داده‌های بزرگ و هوش‌مصنوعی مطرح می‌شود. ویژگی‌های اختصاصی اقتصاد دیجیتال که به سرعت در حال افزایش است، نیاز به یافتن اصول فلسفی جدید برای توسعه سیاست‌های حاکمیتی دیجیتال را افزایش می‌دهد.

زیربنای فلسفی اقتصاد بازار مدرن با گذر از اقتصاد صنعتی به اقتصاد دیجیتال، نیاز به بررسی دوباره دارد. جستجوی رویکردهای جدید برای حکمرانی دیجیتال نیازمند ایجاد یک شبکۀ گسترده است. نقش فردگرایی و نهادهای مدرن در اشتراک‌گذاری اجتماعی داده‌ها باید مورد بازنگری قرار گیرد. این موضوع که انسان‌ها بخشی جدایی‌ناپذیر از کیهان هستند اما در مرکز آن نیستند، همواره باید مد‌نظر باشد.

ناکامی نهادهای اقتصاد صنعتی در حکمرانی دنیای دیجیتال

اقتصاد دیجیتال دارای حداقل سه ویژگی متمایز است که آن را از اقتصاد صنعتی جدا کرده و دولت‌ها را ترغیب می‌کند تا در نهادهای موجود تجدید‌نظر کنند و آنها را با اقتصاد معاصر هماهنگ نمایند. اول، اقتصاد دیجیتال ازطریق «اثرات خارجی شبکه[۱]» داده‌ها تغییر شکل یافته است؛ به این معنا که ارزش داده‌ها در اقتصاد دیجیتال، به‌طور تصاعدی با اتصال آنها به سایر داده‌ها افزایش می‌یابد. برای مثال، یک قسمت داده به‌تنهایی ارزش زیادی ایجاد نمی‌کند اما به‌عنوان بخشی از مجموعۀ داده‌ها که الگوی خاصی را نشان می‌دهد، دارای ارزش است. این به آن معناست که نهاد مسئول جمع‌آوری داده‌ها از قدرت انحصاری درمورد ارزشی که از جمع‌آوری داده‌ها ایجاد می‌کند برخوردار است. این یکی از دلایل مهم برای حیاتی بودن موضوع حاکمیت داده‌ها در جامعه است. اثرات خارجی (بیرونی) شبکۀ داده‌ها، درمقابل ادعای مالکیت داده و محدود نمودن دسترسی به آن، دلیلی محکم برای اشتراک‌گذاری اجتماعی داده‌ها ایجاد می‌کند.

دومین ویژگی متمایز اقتصاد دیجیتال، هزینۀ نهایی بسیار پایین خدمات دیجیتال است که در آن هزینۀ افزودن کاربر جدید به یک پلتفرم در مقایسه با هزینۀ ثابت توسعۀ اولیۀ آن بسیار ناچیز است. این بدان معنی است که طیف فزاینده‌ای از خدمات آنلاین را می‌توان به‌صورت رایگان برای جذب کاربران به یک پلتفرم ارائه کرد. البته این جنبه از اقتصاد دیجیتال، قیمت‌گذاری در بازار برای تخصیص منابع را دچار اختلال می‌کند، زیرا عرضه و تقاضای خدمات دیجیتال رایگان خارج از کنترل مکانیسم‌های قیمت‌گذاری مرسوم در اقتصاد صنعتی است.

سومین عامل متمایز‌کنندۀ اقتصاد دیجیتال، افزایش قابلیت ردیابی کالاها است. توانایی ردیابی انبوه کالاهای فروخته‌شده به مشتریان غیرقابل‌شناسایی در مکان‌های دور در اقتصاد صنعتی بسیار محدود بود. امروزه با استفاده از فناوری‌های اطلاعات به‌‌ویژه سنسورها، سیستم‌های شناسایی خودکار و فناوری‌های بی‌سیم توانایی ردیابی کالاها در زنجیرۀ تأمین، با هزینۀ بسیار کم امکان‌پذیر می‌باشد. این مسئله به فروشندگان اجازه می‌دهد تا به موقعیت مکانی هر کالایی‌ که می‌فروشند نظارت کنند و از طرفی دیگر به خریداران نیز این امکان را می‌دهد تا فروشندگان اصلی را شناسایی کنند و مسیر حرکت محصولات خود را دنبال نمایند.

قابلیت ردیابی پیشرفته استفاده مشترک از کالاهایی که ازطریق مکانسیم‌های کنترل مدیریت می‌شود، را امکان‌پذیر می‌کند. به‌عنوان‌مثال این قابلیت در اقتصاد تسهیمی[۲] کاربرد دارد که در آن خانه‌ها، اتومبیل‌ها و سایر موارد دیگر خدماتی، یا به‌صورت اشتراکی یا ازطریق ترتیبات اجارۀ موقت ارائه می‌شوند نه ازطریق مبادلۀ اشیاء فیزیکی با پول. به این ترتیب، مالکیت انحصاری کالاهای مبادله‌شده در بازار که از ویژگی‌های غالب اقتصاد صنعتی است، دیگر ضروری نیست.

این سه ویژگی نشان می‌دهد که اقتصاد دیجیتال دارای سرعت رشد خیلی بالایی است و نیروهای جدید مهمی را ایجاد می‌کند که باعث بازنگری در مبانی فلسفی جامعۀ مدرن می‌شوند.

ویژگی‌های جامعۀ صنعتی

درک نیاز به اقتصاد جدید دیجیتال در ابتدا مستلزم درک جامعۀ صنعتی است. تولید انبوهی که با اقتصاد صنعتی امکان‌پذیر شد نیازمند توزیع گستردۀ کالاها در بازارهای بزرگ بود و به دلیل نبودنِ فناوری‌های ارتباطی قدرتمند امروزی، اقتصادی تحت عنوان اقتصاد ناشناس[۳] پدیدار شد که در آن مبادلۀ کالا با پول اغلب در سرزمین‌های دور و میان غریبه‌ها انجام می‌شد. مکانسیم‌ها و نهادهای زیادی برای به‌کار انداختن اقتصاد ناشناس تکامل یافتند. حقوق مالکیت و بازار از ارکان اصلی اقتصاد صنعتی بودند و توسط دولت‌های ملّی مورد حمایت قرار می‌گرفتند تا عملکرد مستمر آن‌ها تضمین شود. این مکانیسم‌ها همراه با سیستم‌های حمل‌ونقل مدرن که کیفیت جابه‌جایی کالاها را بهبود می‌بخشیدند، برای انجام فعالیت‌های اقتصادی ضروری بودند. همزمان با آغاز انقلاب صنعتی و مدرن‌سازی، کالاها، خدمات و اموال نامشهود، نظیر دانش، به قلمرو حقوق مالکیت وارد شدند. این حقوق همچنین با ارزش‌های فردگرایی که در فلسفۀ غرب بسیار محوری و زیربنای جامعۀ صنعتی و اقتصاد بازار بود، پیوند خورد. فردگرایی فرض می‌کند که یک فرد مستقل قادر به تصمیم‌گیری مستقل بوده و این حق را دارد که نتیجۀ اعمال خود را ببیند و مسئول عواقب آن نیز باشد. بدین‌ترتیب افراد از حقوق بشر نقض‌ناپذیر ازجمله حقوق خصوصی و مالکیت برخوردار هستند که می‌تواند در بازار مورد مبادله قرار گیرد.

ظهور فناوری‌هایی نظیر «هوش مصنوعی» و «دادۀ کلان‌» در اقتصاد دیجیتال، با‌توجه به این باور که انسان‌ها منحصراً دارای هوش هستند، مفروضات اصلی جامعۀ صنعتی را به چالش می‌کشد.

حکمرانی داده‌های کلان و افزایش تنش

جریان زیربنایی ایجادشده توسط تغییرات نهادی ناشی از ظهور اقتصاد دیجیتال، به اشکال مختلف مشهود است. برای مثال، دولت‌های غربی در حال حاضر با مسئلۀ حریم خصوصی داده‌ها و مدیریت داده‌های کلان (مجموعه‌های عظیم داده که از منابع متعدد توسط چندین کاربر آنلاین تولید می‌شود) دست و پنچه نرم می‌کنند.
از دریچۀ جامعۀ صنعتی، این مبارزه حول نیاز به برقراری تعادل بین استفاده از داده‌ها برای مقاصد تجاری همراه با خیر اجتماعی ناشی از حفاظت از حریم خصوصی و حیثیت شخصی متمرکز است. در این زمینه، می‌توان گفت که حریم خصوصی با ارزش‌های فردگرایانۀ جامعۀ مدرن غربی پیوند نزدیکی دارد و از مصادیق حقوق بشر تلقی می‌شود. بااین‌حال، فلسفه‌های شرقی که مبتنی بر اعتماد متقابل بین مردم است، به‌جای اینکه داده‌ها را یک دارایی خصوصی برای مبادلۀ تجاری بدانند، آنها را به‌عنوان یک منبع جمعی که در خدمت خیر عمومی[۴] است می‌شناسند که در آن، مشارکت‌کنندگان مورد احترام، محافظت و پاداش قرار می‌گیرند.

سؤال این است که آیا فلسفه‌های سنّتی نوع‌دوستانۀ شرقی جایگزین مؤثرتری برای حکمرانی و اشتراک‌گذاری داده‌ها و درعین‌حال حفظ و حراست از منزلت افراد است؟ جالب اینجاست که مفهوم مسئولیت امانتداری حاکی از وجود نقاط مشترک بین فلسفه‌های شرق و غرب در این زمینه است.

حکمرانی هوش مصنوعی و دیدگاه‌های متفاوت

زمانی‌که صحبت از مدیریت هوش‌مصنوعی و مفاهیم ذهن[۵] و خودمختاری[۶] به‌وجود می‌آید، فلسفه‌های شرقی و غربی دیدگاه‌های مشابهی را ارائه می‌دهند. دیدگاه غربی انسان‌ها را به دلیل داشتن ذهن یا عقل انسانی و خودمختاری ناشی از آن، برتر از سایر موجودات و ماشین‌ها می‌داند. از این منظر، دیدگاه هوش مصنوعی عمومی[۷] که مبتنی بر هوش انسان‌مانند است و حتی ممکن است از هوش انسانی پیشی بگیرد، به تهدیدی جدی برای تسلط انسان بر کیهان تبدیل می‌شود. در این زمینه دیدگاه شرقی که انسان‌ها را جزئی جدایی‌ناپذیر از طبیعت می‌داند، دیدگاه جایگزین جالبی را ارائه می‌دهد. شرقی‌ها و آسیایی‌ها عموماً ربات‌ها را به مراتب بیشتر می‌پذیرند و آن‌ها را همتایان انسان دوست و با ذهن و احساسات می‌دانند. این دیدگاه به‌شدت با درک غربی که رابطۀ ربات‌ها با انسان را نوعی رابطۀ ارباب-برده می‌شناسند، در تضاد است. از نگاه آنها انسان‌ها باید ارباب و کنترلگر ربات‌ها باشند و هر‌گونه عاملی که باعث معکوس شدن این رابطه شود یک تهدید محسوب می‌شود.

زیربنای فلسفی اقتصاد بازار مدرن همزمان با گذر از اقتصاد صنعتی به اقتصاد دیجیتال، نیازمند بررسی دوباره است.

تاملی بر تجربیات کشور ژاپن

ژاپن اولین کشور آسیایی بود که فلسفۀ فردگرایی غربی را پذیرفت. این کشور از قرن نوزدهم، فناوری و هنجارهای قانونی غربی، ازجمله در رابطه با مالکیت معنوی را پذیرفت و به یک اقتصاد صنعتی بزرگ تبدیل شد. بااین‌حال، به نظر می‌رسد در عصر دیجیتال، این استراتژی درحال تزلزل است، زیرا سایر اقتصادهای آسیایی به ژاپن رسیده‌اند و در برخی موارد از ژاپن در حوزۀ دیجیتال پیشی گرفته‌اند. از این‌رو برخی مفسّران معتقدند که موفقیت در اقتصاد دیجیتال نیازمند رویکردی کاملا متفاوت با عصر صنعتی است.

موفقیت چشمگیر چین در عرصۀ دیجیتال این سوال را به وجود می‌آورد که آیا مدیریت داده‌ها می‌تواند توسط فلسفه‌های سنّتی شرقی بهتر هدایت شود؟ این تفکر جدید نیاز به یافتن زمینه‌های مشترک برای توسعۀ ارزش‌هایی که یه‌طور کلی قابل قبول هستند را تقویت می‌کند تا مکانیسم‌های حاکمیتی جامعه دیجیتال توسعه یابد. مفهوم مسئولیت امانتداری می‌تواند نقطۀ شروع خوبی برای این تلاش باشد.

زمان اتخاذ دیدگاهی فراتر از فردگرایی رسیده است

مکانیسم‌ حاکمیت مبتنی بر بازار اقتصاد صنعتی باید با توجه به واقعیت‌های اقتصادی و فناورانۀ درحال گسترش اقتصاد دیجیتال، تکامل یابد.
ما در حال حاضر شاهد ظهور مدل‌های جدید کسب‌و‌کار دیجیتالی مانند مدل‌های اشتراکی هستیم که در آن «حق دسترسی[۸]» برای استفاده از کالاهای معیّن در میان «اعضای مورد اعتماد[۹]» در جوامع الکترونیکی دارای مجوّز است. این مدل‌های کسب‌وکار با مدل‌های اقتصاد بازار صنعتی که در آن مالکیت دارایی (یعنی حقوق انحصاری واگذاری) با پول به‌طور ناشناس بین افراد و شرکت‌ها مبادله می‌شود، متفاوت است.

قابلیت ردیابی پیشرفته شرایطی را در اقتصاد دیجیتال فرآهم می‌آورد که در آن، همۀ افراد کالاهای خوبی (داده‌ها) دارند که برای دیگران مفید است و به ارائۀ حق استفاده از آن کالا کمک می‌کند. چنین اقتصادی را می‌توان “potluck economy” نامید که در آن استفادۀ مشترک از کالاهای فیزیکی و داده‌ها توسط جامعه مورد نظارت و پاداش قرار می‌گیرد. این مدل مفهوم مالکیت را نیز در خود حفظ کرده است زیرا پلتفرم‌هایی که اعطای مجوّزها را هماهنگ می‌کنند، مسئولیت امانتداری برای محافظت از منافع شرکت‌کنندگان یا متولیان آن را بر عهده دارند.

تمدن سایبری از دریچۀ شرقی

زمانی که سیاست‌گذارانِ معتقد به فلسفۀ فرد‌گرایی غربی با چالش‌های یک جامعۀ دیجیتالِ درحال گسترش، دست و پنجه نرم می‌کنند، فلسفۀ نوع‌دوستی آسیایی ممکن است به ما کمک کند تا فلسفه‌ها و اصول اخلاقی لازم برای اداره ساختارهای اجتماعی دیجیتال در حال ظهور را توسعه دهیم. آیین‌های شرقی باورهای متمایزی هستند، اما هر کدام بر احترام به اعتماد دیگران به یک نهاد یا نهاد اجتماعی تأکید دارند. این در تضاد با تاکید غرب بر حمایت از حقوق افراد است.

نحوۀ برخورد با داده‌های شخصی این دیدگاه‌های متفاوت را برجسته می‌کند. تفکر مدرن غربی نفض حریم خصوصی را نقض حقوق افرادی می‌داند که باید بر داده‌های شخصی خود کنترل داشته باشند. در مقابل، فلسفه‌های شرقی، سوءاستفاده از داده‌های شخصی را که به یک پلتفرم سپرده شده است خیانت به اعتمادی که به آن پلتفرم شده است می‌دانند. درحالی‌که تفاوت‌ها در رویکرد ظریف هستند، اما این تفاوت‌ها از نظر نحوۀ طراحی مکانیسم‌های حکمرانی قابل‌توجه هستند.

تاکید غرب بر این است که اطمینان حاصل شود جمع‌آوری و مدیریت داده‌ها براساس داشتن مجوّز‌های صریح بوده و با «خواست[۱۰]» افرادی که آن داده‌ها را ارائه می‌نمایند مطابقت داشته باشد به‌گونه‌ای که افراد خودشان کنترل داده‌ها را در دست داشته باشند، درحالی‌که تأکید شرقی بر اطمینان از محافظت از داده‌ها و استفاده به روش‌هایی است که بدون توجه به وجود مجوزهای صریح برای جمع آوری و مدیریت آن، به “منافع[۱۱]” کسانی که به داده‌ها اعتماد می‌کنند، وفادار هستند.

این بحث موضوع تشخیص مسئولیت را نیز مطرح می‌نماید. درواقع یکی از موضوعات مورد بحث در حوزه حکمرانی هوش‌مصنوعی این است که آیا انسان‌ها درنهایت مسئول عملکرد نادرست اشیاء ساخته‌شدۀ دست خودشان هستند یا خیر؟

غربی‌ها با توجه اینکه انسان‌ها را موجوداتی دارای هوش و استقلال قلمداد می‌نمایند، آنها را مسئول نهایی تمام اشیاء ساخته‌شده می‌دانند و این امر در کلیه قوانین مربوط به مسئولیت در سیستم‌های حقوق مدنی و کیفری آنها نیز منعکس شده است.

درمقابل، دیدگاه شرقی‌ها بدین صورت است که ماشین‌ها خود با گذشت زمان قابلیت‌های هوش‌مانند پیدا کرده و مسئول هرگونه خطا و اشتباهی هستند و انسان‌ها تنها می‌‎توانند با آن‌ها تعامل نزدیک برقرار کنند و برای این منظور نیز باید به شناخت و درک لازم شخصیت و ویژگی‌های ماشین‌ها برسند.

اصول عمومی قابل‌قبول مبتنی بر اعتماد

هدف از بررسی دیدگاه‌های متفاوت شرق و غرب، یافتن زمینه‌های مشترک جهت توسعۀ مجموعه‌ای جدید و مناسب از قوانین و اخلاقیات برای دنیای نوظهور مبتنی بر داده است. از آنجایی که هر دو دیدگاه در مفهوم مسئولیت امانتداری مشترک هستند، به نظر می‌رسد این موضوع نقطۀ شروع خوبی برای توسعۀ مکانیسم‌های مؤثر حاکمیت داده مجهز به یک سیستم دموکراتیک از کنترل و تعادل است که به نفع همه باشد. درواقع بشریت به آن اندازه باهوش است که بتواند چنین سیستمی را توسعه داده و از فرصت‌های فناورانۀ عظیمی که ایجاد کرده است به شیوه‌ای متمدنانه استفاده نماید.

منابع
سایر مقالات