پنج‌شنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰
زمان تقریبی مطالعه ۱۳ دقیقه
در حال نزدیک شدن به پنجاهمین سالگرد رویداد موسوم به تکانه‌ی نیکسون هستیم، اتفاقی که یکی از گسست‌های سرنوشت‌ساز در تاریخ پولی جهان بوده است. در 15 آگوست 1971، نیکسون طی یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد که مشغول «بستن پنجره طلا» است. نیکسون با اتمام تبدیل‌پذیری دلار به طلا (در نرخ رسمی 35 دلار آمریکا به ازای هر اونس طلا)، ارتباط بین پول و فلزات گران‌بها را قطع کرد، ارتباطی که احتمالاً قرن‌ها قدمت داشت.

طنین‌های عجیب و غریب این رویداد تاریخی در حال حاضر نیز به گوش می‌رسد. مثلاً، همان طور که نیکسون درگیر خلاص کردن ایالات متحده از جنگ طولانی‌مدت، پرهزینه و غیرقابل پیروزی در ویتنام بود، جو بایدن رئیس جمهور حال حاضر آمریکا نیز تلاش می‌کند به مداخله طولانی‌مدت، پرهزینه و غیرقابل پیروزی در افغانستان پایان دهد. همچنین، نیکسون از سخنرانی خود برای اعلام یک برنامه سیاستی با اهدافی مشابه اهدافی که توسط دولت بایدن دنبال می‌شود، استفاده کرد. نیکسون در سخنرانی خود گفت که «باید مشاغل بیشتر و بهتر ایجاد کنیم». همچنین، «باید افزایش هزینه‌های زندگی را متوقف کنیم؛ باید از دلار در برابر حملات سفته‌بازانه پولی بین‌المللی حمایت کنیم». نیکسون، همانند بایدن، می‌خواست در کشوری که شدیداً شکاف اجتماعی را تجربه می‌کرد، مخارج دولتی را افزایش دهد تا چشم‌انداز انتخاباتی حزب خود را بهبود بخشد. بعد از انتخابات ریاست جمهوری تفرقه‌انگیزانه سال 2020 ایالات متحده، دموکرات‌ها با کمترین حاشیهٔ امن ممکن مجلس سنا را در اختیار دارند و اکنون نگران انتخابات میان‌دوره‌ای در سال 2022 هستند (که ممکن است با از دست دادن این حاشیهٔ امن در پیشبرد سیاست‌های خود با مشکلات جدی روبرو شوند). البته، هدف گسترده‌تری هم وجود دارد. بایدن تلاش می‌کند تحول اجتماعی بنیادینی را ایجاد کند. ایجاد اشتغال بخش مهمی از حذف نابرابری‌های مزمن در آمریکا است. به لطف جایگاه منحصر به فرد دلار به عنوان پول ذخیره[۱] اصلی جهان، ایالات متحده می‌تواند هم از محرک مالی و هم از محرک پولی استفاده کند، آن هم در مقیاسی که در شرایط غیرجنگی بی‌سابقه است.

به رغم تصمیم نیکسون، که آغازگر نوعی بی‌نظامی[۲] جدید بود و در بازارهای پول دهه‌ها تلاطم ایجاد کرد، دلار هرگز برتری خود در نظام پولی بین‌المللی را از دست نداد. به رغم فروپاشی رژیم نرخ ارز ثابتی که در کنفرانس برتون وودز سال 1944 ایجاد شده بود، قدرت بازارهای مالی خصوصی برای خلق دلار باعث شد که حتی دلار نقش محوری‌تری را در نظام پولی و مالی جهان ایفا کند. نهادهای مالی، شرکت‌ها و دولت‌های سراسر جهان هنوز به تامین مالی دلاری وابسته‌اند.

در نظر برخی از افراد خوشبین در ایالات متحده آمریکا، ممکن است ماندگاری مرکزیت آمریکا در حکمرانی اقتصادی جهانی گریزناپذیر به نظر برسد. حتی در بدترین حالت، افزایش تورم در ایالات متحده به معنی کاهش ارزش دلار و نوعی بازموازنهٔ جهانی[۳] ملایم خواهد بود (همان گونه که در سال‌های پایانی دههٔ 70 میلادی و در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر اتفاق افتاد). ایالات متحده هنوز دو کالایی را تولید می‌کند که در سطح جهانی به آن نیاز وجود دارد: زبان انگلیسی به مثابه نوعی ابزار بیان[۴] رایج و دلار به مثابه واسطهٔ مبادله[۵] متداول. اما، این وضعیت تا کی دوام خواهد داشت؟ آیا امکان دوام یافتن مزایای منحصر به فرد آمریکا در زمانی که سهم نسبی این کشور در اقتصاد جهانی افت کرده است، قدرت‌های اقتصادی جدیدی در حال پیدایش هستند، نظم بین‌المللی شکننده شده و سیاست داخلی ایالات متحده به سمت عدم مشارکت جهانی متمایل شده است، وجود دارد؟

در واقع، هر دو مزیت سنتی آمریکا با تهدید روبرو شده‌اند. پیشرفت‌های قابل توجه در حوزه ترجمه اتوماتیک در سال‌های اخیر به این معنی است که مردمان جهان اکنون می‌توانند به جای زبان انگلیسی، به هوش مصنوعی اتکا کنند. فناوری‌های جدید، دلار را نیز با ریسک‌های جدی مواجه کرده‌اند. برخی از خطرات، نظیر تنش‌ها در نقدشوندگی در سال 2020 و تضعیف تقاضای خارجی، اکنون در بازار اوراق خزانه‌داری آمریکا نمایان است. برتری طویل المدت دلار اکنون به چالش کشیده می‌شود. این چالش بیش از این که از جانب واحدهای پولی دیگر (اگرچه ممکن است یورو و یوان سودای دستیابی به این برتری را داشته باشند) باشد، ناشی از روش‌های جدید تبادلات مالی است. وقتی انقلاب دیجیتال شتاب بگیرد، قلمرو ملی در عرصه پول اندک اندک از بین می‌رود.

یکی از پیامدهای فناوی‌های نوین، تضعیف ارتباط تاریخی بین ثبات پولی و مدیریت مالی بخش عمومی است. بانک‌های مرکزی در واکنش به پیامدهای اقتصادی ناشی از همه‌گیری کووید-19 برنامه‌های محرک بلندمدت گسترده‌ای را به اجرا درآورده‌اند، که ریسک تورم و هدایت جریان پول به دیگر انواع دارایی‌ها را افزایش داده است. در همین زمان، تقاضا برای نوعی انقلاب پولی در حال گسترش بوده است. فناوری‌های دیجیتالی که نه تنها انواع جدیدی از پول‌های دستوری[۶] دولتی (نظیر یوان و یورو) بلکه پول‌های خصوصی تولید شده از طریق روش‌های نوآورانه، نظیر دفاتر کل توزیع‌شده، را امکان‌پذیر می‌کند، چنین انقلابی را به پیش خواهد برد. این توسعه به اندازه افول پول‌های فلزی مهم است. در حال حاضر، جهان به سرعت به سمت پول‌های مبتنی بر اطلاعات در حال حرکت است و از پول‌های مبتنی بر اعتبار دولتی مشخص فاصله می‌گیرد. بنابراین، ممکن است پول جدید پایانی بر دوره طولانی هژمونی دلار باشد. افزون بر این، بحران کووید-19 با ایجاد نسخه دیجیتالی‌تر از جهانی‌شدن، که ویژگی آن مبادله بیشتر داده در کنار جابجایی کمتر انسان‌ها و کالاها است، این توسعه را تسریع کرده است.

در اصل، دلار در بستری به موقعیت هژمونیک دست یافت که در آن، برای یک دارایی نقد و ایمن تقاضای قابل ملاحظه‌ای وجود داشت. این بدان معنی است که پیدایش دارایی‌های امن جایگزین می‌تواند به برتری دلار پایان دهد. در گذشته، وقتی فلزات گران‌بها مبنای انتشار پول بودند، دارایی‌های امن جایگزین غالب بودند. حتی در اواخر قرن بیستم، برخی صاحب‌نظران با نگاهی ستایشگرانه به گذشته در جستجوی زمانی بودند که بتوانند در مورد پول به مثابه چیزی که پشتوانهٔ واقعی داشته باشد، فکر کنند. اما، اکنون، چنین افرادی می‌توانند به آینده چشم بدوزند. با وجود پول‌های دیجیتال، پشتوانهٔ واقعی به شکل اطلاعات تولید شده توسط مشارکت‌کنندگان در طیف متنوعی از جوامع دارای همپوشانی وجود دارد.

اقدام نیکسون در بستن پنجره طلا، پایان نظم پولی مبتنی بر کالا و شروع جهان جدیدی از پول‌های دستوری بود. تا سال‌های دهه‌ی 90 میلادی دولت‌ها و بانک‌های مرکزی نحوه مدیریت موثر این دنیای جدید را فرا نگرفته بودند. اکنون، در حال حرکت به سمت نظم پولی جدید دیگری هستیم که مبتنی بر اطلاعات است. ممکن است نحوه مدیریت این سیستم جدید را زودتر از سیستم برآمده از تکانه‌ی نیکسون فراگیریم. اما، نتیجه، یعنی جهانی که در آن دلار جایگاه جهانی خود را از دست داده، ممکن است به مراتب شگفت‌انگیزتر باشد.

سایر مقالات