خانه » مقالات » تطور نهادهای مدرن در عصر فضای مجازی و لزوم پیش‌دستی در این تحولات
تطور نهادهای مدرن در عصر فضای مجازی و لزوم پیش‌دستی در این تحولات
یکشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹
زمان تقریبی مطالعه ۱۳ دقیقه
گفتمان ناظر به نظم سیاسی-اجتماعی در شکل سنتی آن غالبا حول نهاد شاهی دور زده است. این فهم از نظم سیاسی در کارهای ماکیاولی و هابز بازتاب یافته است. این هر دو، از اندیشمندان مدرنی بوده‌اند که همچنان نظم سیاسی-اجتماعی را در شکل سنتی‌اش درک می‌کردند؛ هرچند ازاین‌جهت که گفتمان امر سیاسی را خودآیین ساختند، بی‌شک در بنیان‌گذاری گفتمان سیاسی مدرن مقامی ممتاز دارند.

آنچه اقتدار نهاد شاهی را تأمین می‌کرد، توان این نهاد در حفظ مرزهای سرزمینی بود. مردم و سرزمین، بدن شاه را شکل می‌دادند و هرگونه تعرضی به این دو، درواقع، تعرض به شاه بود. در برابرِ این گفتمان سیاسی از شاه و شهریار، نظم سیاسی-اجتماعی مدرن حولِ نهادهای مدرن شکل گرفته است. می‌توان گفت نهاد مرکزی شاهی در کثیری از نهادهای سیاسیِ انضباطی همچون پلیس، مجلس، زندان، نهاد قضایی، مدرسه و… پخش شده و بارِ ایجاد نظم سیاسی-اجتماعی را برهمکنش این نهادها بر عهده گرفت. در دنیای مدرن، دیگر نهاد شاهی، از مشروعیت لازم برای برقراری یک نظم و هویت سیاسی برخوردار نیست؛ درنتیجه، ایجاد نظم سیاسی و اعمال حکمرانی، صورت مرکزی‌اش را از دست داد. ازاین‌رو، ممیزه‌ی اصلی نظم سیاسی مدرن، در برابر نظم سیاسی سنتی، مرکزیت زدایی از قدرت، سیاست و حکمرانی است. البته نه به این معنا که صورت‌های مرکزی قدرت و سیاست وجود ندارد؛ روشن است که دولت مرکزی همچنان وجود دارد اما مناسبات قدرت بیش از آنکه حول شکل مرکزی دولت ایجاد شود، به‌صورت خُرد حول کثیری از نهادهای محلی شکل می‌گیرد. به بیان سوم، بی‌قانون، نه تعرضی به بدن شاه بلکه تخطی‌ای از انضباط‌های متکثر خُرد است. ازاین‌رو، اعمال قدرت صورتی نرم‌تر و منعطف‌تر پیدا می‌کند. دولت مدرن برآیندی است از هم‌افزایی و برهمکنش این نهادهای انضباطی.

به نظر می‌رسد در عصر فضای مجازی، برخی از نهادهای انضباطی مدرن مثل نهادهای ثبتی، آموزشی، پولی، شغلی و… در حال فروپاشی یا دست‌کم تغییر شکل است. این فرایندی است که هنوز تثبیت نشده است و صرفاً در نخستین مرحله‌های آن هستیم. مثلاً درحالی‌که نهاد آموزشی مدرن برای تثبیت شغل‌ها و کاروبارهای صنعتی مدرن شکل گرفته است، اکنون هم از اهمیت آن دست شغل‌ها کاسته شده است و هم در حال فاصله گرفتن از نهاد آموزشی‌ای هستیم که مهارت‌های لازم برای آن شغل‌ها را فراهم می‌کرد. درنتیجه، به‌جای یک نهاد آموزشی کمابیش یک‌دست، با کثرتی از مناسبات آموزشی در سطح شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی روبرو هستیم که افراد را برای شغل‌هایی در همین بستر آماده می‌کند. این علایق خُرد افراد و شبکه ارتباطی مجازی‌شان است که بستر درآمدزایی آن‌ها و گرفتن آموزش برای چنین شغل‌هایی را ایجاد می‌کند. پول مجازی و فناوری زنجیره‌بلوک هم مثال‌های دیگری از گسترش نهادهای مجازی و غیرملی است.

دولت-ملت مدرن بر پایه نهادهای انضباطی مدرن شکل گرفته است. فرد هویت سیاسی و اجتماعی‌اش را با مشارکت در نهادهایی به دست می‌آورد که دولت مدرن را ایجاد می‌کردند. درواقع، وابستگی فرد به این نهادها و همبستگی افراد از قبل این نهادها ضامن بقای دولت-ملت مدرن بوده است. با شکل‌گیری شبکه‌های ارتباطی بر بستر فضای مجازی که دیگر از قِبل این نهادها میانجی‌گری نمی‌شود و با هرچه بیشتر مستقل شدن افراد از این نهادهای انضباطی و مشارکت کمترشان در این نهادها، وثاقت و مرجعیت این نهادها هم تضعیف می‌شود. هنوز تاجایی‌که نهادهای انضباطی مدرن کارکردشان را به‌کلی از دست دهند فاصله داریم (و شاید هرگز به چنین نقطه‌ای نرسیم همان‌طورکه هیچگاه دولت کارکردش را از دست نداد)؛ اما تهدید-فرصت فضای مجازی برای نهادسازی‌های مدرن درخور توجه است.

در گذار از دولت شاهی به دولت مدرن، آنچه دولت مدرن را پابرجا و برقرار کرد، پذیرش نظم جدید نهادهای انضباطی محلی‌تر بود. درواقع، دولت‌هایی توانستند بهتر بقا پیدا کنند که این نظم جدید را پذیرفتند و با آن هماهنگ شدند. دولت‌ها بدون بسترسازی برای رشد این نهادهای انضباطی ازجمله بنگاه‌های صنعتی و سرمایه‌داری، بیمارستان‌ها، سربازخانه‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس و تلاش برای هماهنگی با آن‌ها و پذیرش منطق کارکردی آن‌ها نمی‌توانستند توسعه پیدا کنند. حتی حکومتی مرکزی همچون شاه نیز مجبور بود منطق کارکردیِ خُرد دانشگاه، بیمارستان و کارخانه را تاحدی بپذیرد و جز از این طریق نمی‌توانست به حدی از توسعه‌یافتگی برسد.

می‌توان با نگاهی بر گذار بالا، یک راه گذار موفق به عصر مجازی را تلاش برای هماهنگ‌سازی نهادهای مدرن پولی-بانکی، تجاری، تولیدی، آموزشی و… با اقتضائات، نیازها و ابزارهای فضای شبکه‌ای عصر مجازی دانست. در این صورت، دولت‌هایی می‌توانند توسعه و بقای بیشتری داشته باشند که بتوانند فضای شبکه‌ای خودشان را به کمک نهادهای سیاسی-اجتماعی ملی‌شان ایجاد کنند. درواقع، تغییر نهادهای آموزشی، پولی و… به‌نحوی‌که بتوانند بر یک بستر شبکه‌ای مجازی نیازهای کاربران خُرد را برآورده کنند، می‌تواند به ایجاد یک شبکه ارتباطی بر بستر این نهادها کمک کند. این امر، فرصت محدودی دارد؛ چراکه هنگامی‌که این نهادها، کارکردشان را از دست دهند (یا کارکردشان کم‌رنگ شود) دیگر نمی‌توانند در شکل‌گیری این فضای شبکه‌ای مؤثر باشند و درنتیجه وابسته به شبکه‌های ارتباطی‌ای خواهند شد که دیگران ایجاد کرده‌اند. اما اکنون که هنوز این نهادها از اعتبار و وثاقت لازم برخوردارند، پیشروی‌شان در این حوزه نه‌تنها می‌تواند به ایجاد یک شبکه ارتباطی قوی بومی کمک کند بلکه می‌تواند بر محیط پیرامونی نیز تأثیر گذاشته و هژمونی منطقه‌ای و جهانی یک دولت پیشرو را تقویت کند. درست است که توییتر، تلگرام و اینستاگرام کثیری از نیازهای کاربران را پاسخ می‌دهند و به همین دلیل بستر شبکه‌ای مناسبی برای سیاست‌های جهانی غرب فراهم کرده‌اند ولی هنوز شبکه‌های تخصصی در بسیاری از امورات زندگی مثل آموزش، ارتباطات مالی، کارآفرینی و… یا ایجاد نشده‌اند یا اگر ایجاد شده‌اند به فراگیری اینستاگرام و توییتر دست نیافته‌اند؛ بنابراین، راه برای ایجاد چنین شبکه‌هایی فراهم‌تر است (هر چند در مقابل شبکه‌هایی مانند اینستاگرام و توئیتر نیز نباید قافیه را باخت ولی طبیعی است که مسیر دشوارتری پیش رو است). یک نکته‌ی امیدوارکننده این است که هرچه یک شبکه تخصصی‌تر باشد، اگر بتواند اقتضائات ایجاد شبکه را فراهم کند، کاربران کمتر می‌توانند آن را نادیده بگیرند. علاوه بر این، ایجاد شبکه‌های تخصصی‌تر می‌تواند بستری باشد تا در آینده از تسلط پلتفرم‌هایی همچون اینستاگرام و توییتر کاسته شود.

حاصل اینکه، در میانه گذار کامل به عصر فضای مجازی، اگر نتوانیم از ویژگی‌های این فضا -علی الخصوص شبکه‌ای شدن امور- در جهت تقویت فرهنگ و حکمرانی ایرانی-اسلامی استفاده کنیم و اجزای حاکمیت خود را با تاکید بر ارزش‌های بومی‌مان بازطراحی ننماییم، لاجرم مردم خود را به دست شبکه‌هایی خواهیم سپرد که در جهت تقویت هژمونی غربی طراحی شده‌اند و فعالیت می‌کنند.

سایر مقالات