خانه » مقالات » آیا فناوری پیروزِ نبردهاست؟
آیا فناوری پیروزِ نبردهاست؟
سه شنبه, ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان تقریبی مطالعه ۳۵ دقیقه

خنده‌دار است که علی‌رغم گذشت بیش از دو دهه از درگیری در افغانستان و عراق به رهبری ایالات‌متحده، تنها چند ماه پس از جنگ روسیه در اوکراین درنهایت توجه‌ها به وضعیت خالی انبار تسلیحات ایالات‌متحده و آسیب‌پذیری‌های زنجیره تأمین نظامی و تسلیحاتی این کشور جلب شد. در ماه‌های اخیر، رهبران نظامی آمریکا در خصوص پایگاه صنایع دفاعی ابراز ناامیدی کرده‌اند. همان‌طور که افسر ارشد نیروی دریایی ایالات‌متحده، دریاسالار مایک گیلدی، در ژانویه به خبرگزاری دیفنس نیوز گفت: «من نه‌تنها سعی می‌کنم انبارهای تسلیحاتی را با سلاح پرکنم، بلکه سعی می‌کنم در حال حاضر خطوط تولید ایالات‌متحده را در حداکثر سطح خود نگه‌داشته و تلاش می‌کنم مجموعه سلاح‌های مهم را در بودجه‌های آتی حفظ کنم تا بتوانیم به تولید آن سلاح‌ها ادامه دهیم.» گیلدی خاطرنشان می‌کند که جنگ در اوکراین به رهبران نظامی نشان داده شده است که «هزینه به‌کارگیری تسلیحات پیشرفته در جنگ‌ها می‌تواند بیشتر از آن چیزی باشد که ما تخمین زده‌ایم.»

به‌طور دقیق، تنها ۱۰۰ روز پس از اجازۀ ایالات‌متحده برای انتقال موشک‌های جاولین و استینگر به اوکراین، شرکت‌های سازنده موشک Raytheon و Lockheed-Martin هشدار دادند که ممکن است سال‌ها طول بکشد تا ذخایر آن‌ها به سطح قبل از جنگ بازگردد . با طولانی شدن جنگ، ایالات‌متحده نه‌تنها با چالش‌های مربوط به خط تولید مواجه خواهد بود، بلکه با مشکلاتی در دسترسی به نیمه‌هادی‌ها و منابع خام مانند کبالت، نئون و لیتیوم، عناصری که برای ساخت فن‌آوری نظامی مدرن به‌شدت ضروری هستند و اکنون تحت کنترل چین قرار دارند، مواجه خواهد شد. ایالات‌متحده باید برای حفظ زرادخانه‌های تسلیحاتی فعلی خود بدون از دست دادن منابع موردنیاز برای تحقیق و توسعه سکوها و مهمات نسل بعدی، رویه جدیدی در پیش بگیرد.

از زمان پایان جنگ سرد، پنتاگون بر روی فناوری‌هایی سرمایه‌گذاری کرده که تلفات را محدود می‌کند، اما هزینه نیروی انسانی را کاهش نمی‌دهد. آمریکا هزینه‌های زیادی را صرف فناوری‌های گران‌قیمت و کمیاب برای استراتژی قابلیت ضربه اول کرده است و اغلب تأثیر چنین هزینه‌هایی را بر توانایی خود در تأمین بودجه جنگ‌ها و تأمین امنیت زنجیره‌های تأمین نادیده می‌گیرد. باگذشت ۳۰ سال از این فشار فنّاورانه، ایالات‌متحده فاقد فناوری و منابع لازم برای تداوم حمایت از اوکراین در سطح کنونی است، حمایتی که برای جلوگیری از حمله چین به تایوان نیز موردنیاز است و بسیار بیشتر از اوکراین باید باشد.
حال که این نقاط ضعف آشکارشده، باید به آن توجه جدی نشان داد مشکلاتی که ایالات‌متحده در تأمین تسلیحات اوکراین با آن مواجه شده است، به چالش‌های بسیار بزرگ‌تری که واشنگتن برای حفظ برتری خود در جنگی که با فناوری‌های پیشرفته‌تر میدان نبرد انجام می‌شود، احتمالاً با آن مواجه خواهد شد، اشاره دارد. ادراک روشن و صحیح از رابطه تاریخی بین تغییرات فنّاورانه و جنگ نشان می‌دهد که ایالات‌متحده باید فوراً فناوری‌هایی را در اولویت قرار دهد که نه‌تنها هزینه‌های سیاسی، بلکه هزینه‌های اقتصادی جنگ را کاهش می‌دهد.

جنگ، رقابت نهایی میان اراده انسان‌ها است. در عادی‌ترین حالت، رقابتی مرگبار برای قدرت و بقا است که در آن ضعیفان نابودشده و قوی‌ها استقامت می‌کنند؛ اما اگرچه اساساً جنگ ممکن است رقابتی برای قدرت انسانی باشد، طبیعت انسان نیز بر این است که برای تغییر موازنه قدرت به دنبال برتری فنّاورانه نسبت به حریف خود باشد.

کتاب عهد عتیق داستان استفاده داوود از یک تیرکمان و یک سنگ مناسب برای شکست دادن جالوت را بیان می‌کند. در طول جنگ صدساله، اختراع کمان بلند انگلیسی به انگلستان نسبت به فرانسه برتری داد. توسعه هواپیماهای رادار گریز ایالات‌متحده در پایان قرن بیستم، در مرحله «شوک و ترس» حمله ایالات‌متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ به‌شدت مورداستفاده قرار گرفتند. چه با تیر چه با هواپیما، برنامه ریزان نظامی همیشه به دنبال فناوری جدید بوده‌اند تا نسبت به دشمنان خود در میدان نبرد برتری یابند.

بااین‌وجود، دولت‌ها اغلب تلاش می‌کنند تا مزیت‌های فناورانه میدان نبرد را به پیروزی‌های استراتژیک تبدیل کنند. به‌عنوان‌مثال، توسعه «حمله رعدآسا» در آلمان در دهه ۱۹۳۰ نشان‌دهنده انقلابی در جنگ مانورهای مکانیزه بود، بااین‌حال این فن به‌اندازه‌ای کافی نبود که به آلمان اجازه دهد سرزمین‌های اشغالی را پس از اعزام تجهیزات و نیروی انسانی آمریکایی برای بازپس‌گیری اروپا حفظ کند. در افغانستان، ارتش ایالات‌متحده با فناوری پیشرفته با هواپیماهای هدایت‌شونده از راه دور، مهمات نقطه زن و اطلاعات ماهواره‌ای نتوانست مقابل گروه طالبان دوام بیاورد.

برای این‌که فناوری بر کسانی که در نهایت برنده یا بازنده می‌شوند تأثیر گذارد، نمی‌تواند صرفاً تغییراتی موقت در میدان جنگ ایجاد کند. در عوض، باید اراده انسان برای حفظ درگیری در طول زمان را با تغییر اساسی هزینه جنگ تقویت کند. داشتن فناوری مناسب برای اثربخشی در میدان نبرد ضروری است؛ اما بدون تمرکز بر چگونگی تأثیر این فناوری‌ها بر هزینه‌های بلندمدت، چه سیاسی و چه اقتصادی، ابزارهای مناسب به‌تنهایی برای موفقیت استراتژیک کافی نیستند. برای رسیدن به پیروزی، یک دولت باید هم قدرت اقتصادی تأمین مالی جنگ را داشته باشد و هم برای جمع‌آوری سرمایه و بسیج شهروندانش کنترل سیاسی داشته باشد. هزینه‌های اقتصادی جنگ زمانی که یک دولت مالیات می‌گیرد یا برای حفظ یک جبهه نبرد بسیج عمومی را تشکیل می‌دهد، منجر به ایجاد هزینه‌های سیاسی می‌شود. همان‌طور که مورخان نظامی ویلیامسون موری و مک گرگور ناکس توضیح می‌دهند، فناوری‌های جدید زمانی به یک مزیت مهم در جنگ تبدیل می‌شوند که «ظرفیت دولت‌ها برای ایجاد و طرح قدرت نظامی را تغییر می‌دهند».

داشتن فناوری مناسب برای اثربخشی در میدان نبرد ضروری است؛ اما بدون تمرکز بر چگونگی تأثیر این فناوری‌ها بر هزینه‌های بلندمدت، چه سیاسی و چه اقتصادی، ابزارهای مناسب به‌تنهایی برای موفقیت استراتژیک کافی نیستند. برای رسیدن به پیروزی، یک دولت باید هم قدرت اقتصادی تأمین مالی جنگ را داشته باشد و هم برای جمع‌آوری سرمایه و بسیج شهروندانش کنترل سیاسی داشته باشد.

فناوری می‌تواند این کار را به روش‌های بی‌شماری انجام دهد. اولاً، فناوری می‌تواند قدرت آتش زیادی را برای افزایش هزینه ایجاد کند. به توپخانه، بمباران یا سلاح‌های هسته‌ای فکر کنید. این فناوری‌های پرقدرت با ایجاد هزینه‌های انسانی به‌شدت بالا راه را برای پیروزی استراتژیک باز می‌کنند که در نتیجه آن دشمن تسلیم‌شده، یا به این دلیل که دیگر نیروی نظامی انسانی ندارد یا به خاطر تلفات غیرنظامی اراده سیاسی‌اش از بین رفته، تسلیم می‌شود. از طرف دیگر، فناوری می‌تواند هزینه‌های انسانی جنگ را با کم کردن تلفات کاهش دهد، بنابراین نیروی انسانی را حفظ کرده و اراده سیاسی را تقویت می‌کند. این امر موضوع سرمایه‌گذاری فناوری ایالات‌متحده پس از جنگ خلیج‌فارس در سال‌های ۱۹۹۰-۱۹۹۱ بود، زمانی که ابزارهای جدیدی مانند مهمات هدایت‌شونده دوربرد به کاهش تلفات ایالات‌متحده در طول دهه‌ها درگیری مداوم در خاورمیانه کمک کرد.

آن دسته از فناوری‌هایی که هزینه‌های انسانی جنگ را تغییر می‌دهند و با تغییر قیمت تسلیح، آموزش و تکمیل نیرو، یک اثر اقتصادی ثانویه دارند. به‌عنوان‌مثال، توسعه کمان دستی بلند به انگلیس اجازه جایگزینی شوالیه‌ها با کمانداران را داد و بدین ترتیب هزینه‌های اقتصادی و سیاسی جنگ را کاهش داد. کمانداران مردم عادی بودند و یک‌دهم حقوق شوالیه‌ها را می‌گرفتند و تجهیزات آن‌ها شامل تیر، کمان و شمشیر بسیار ارزان‌تر از زره و اسب شوالیه‌ها بود. پادشاهان می‌توانستند ارتش بسیار بزرگ‌تری را با همان بودجه داشته باشند که امکان جنگ‌های پیروزمندانه بیشتری را بدون وضع مالیات‌های جدید بر زمین‌داران فراهم می‌آورد و خطر تبدیل‌شدن آن‌ها به تهدیدی برای تاج‌وتخت را به همراه نداشت.

فناوری هزینه منازعه را نیز تغییر داده و تعادل بین حمله و دفاع را عوض می‌کند. شاید بهترین نمونه تاریخی برای این مورد رقابت دوران رنسانس بین محاصره‌ها و استحکامات باشد. در اروپای قرن پانزدهم و شانزدهم، پیشرفت در متالورژی و باروت، باعث افزایش قدرت آتش مهاجمان شد. بااین‌حال، در همان زمان، ابداعاتی در استحکامات (مانند استحکامات trace italienne، نوعی قلعه چندضلعی که برای محافظت از سربازان در برابر شلیک توپ ساخته شد) باعث شد تا موفقیت دشمنان به‌شدت پرهزینه و دشوار شود. همان‌طور که جووانی بوترو ، نظریه‌پرداز سیاسی ایتالیایی آن دوران، گفته است: برندگان در این نبرد کسانی بودند که می‌توانستند «استحکامات دشمن را منهدم نکنند بلکه او را خسته کنند. او را شکست ندهند، بلکه از پا در آورند. نتیجه، پیدایش نوعی جنگِ «کاملاً وابسته به پول بود».

به‌طورکلی، فناوری بر توانایی دولت برای تأمین بودجه جنگ‌ها و تأمین میدان نبرد تأثیر می‌گذارد. فناوری می‌تواند این کار را با توانمندسازی اقتصادهای جنگی قدرتمند یا با ایجاد انقلابی در تولید تسلیحات و در حالت ایدئال با انجام هردوی این کارها، انجام دهد. در طول انقلاب صنعتی، ماشین‌سازی و موتورهای بخار، جنگ مکانیزه و تولید زرادخانه‌های انبوه را امکان‌پذیر کردند. سرمایه‌گذاری‌های راه‌آهن توسعه اقتصادی را تسهیل کرد و درعین‌حال هزینه بسیج ارتش‌های بزرگ را کاهش داد و به کشورهایی مانند پروس این امکان را داد که به‌جای حفظ یک ارتش دائمی پرهزینه، به نیروهای ذخیره‌ای که به‌سرعت مستقر می‌شوند، تکیه کنند.

نهایتاً فناوری می‌تواند وابستگی‌ به منابع را کاهش دهد تا دولت‌ها بتوانند زنجیره‌های تأمین را کنترل کرده و توانایی خود برای حضور در یک درگیری در طول زمان را حفظ کنند. به‌عنوان‌مثال، در اواخر قرن هجدهم ابداعات فرانسه در باروت‌سازی به آنان اجازه داد تا مهمات لازم برای استقامت بیشتر مقابل امپراتوری بریتانیا را به مستعمرات آمریکایی بدهند.

کور شدن با پیروزی

بسیاری از این درس‌های تاریخی در خصوص فناوری و هزینه جنگ پس از جنگ سرد در ارتش ایالات‌متحده نادیده گرفته شد و حتی این کشور به‌طور موقت با پیروزی قاطعانه فناوری در جنگ ۱۹۹۰-۱۹۹۱ علیه عراق کور شد. تصمیم‌گیرندگان آمریکایی بر این باور بودند که پیشرفت‌ در محاسبات، فناوری پنهان‌کاری و حسگرها می‌تواند به ارتشی کوچک‌تر و با فناوری پیشرفته‌تر منجر شده و از جنگ‌های فرسایشی بزرگ و پرهزینه جلوگیری کرده و در نتیجه میل سیاسی برای حمایت از نیروی کاملاً داوطلب پس از جنگ ویتنام را حفظ کند.

شیوه جدید آمریکا برای جنگ، بر آنچه برنامه ریزان نظامی آن را «عملیات مبتنی بر آثار» می‌نامند متمرکز است که پیروزی‌های سریع و قاطعانه‌ای را به ما می‌دهد. در این دیدگاه، فناوری پیشرفته جنگ‌ها را کوتاه‌تر، قاطعانه‌تر و کمتر خون‌بار می‌کند. ایالات‌متحده که دیگر نگران هزینه‌های جنگ‌های فرسایشی نیست، می‌تواند منابع خود را بر نیروی کمتر و باکیفیت‌تر متمرکز کند.

تبدیل ارتش ایالات‌متحده به یک زرادخانه کوچک و با فناوری پیشرفته، چیزی بود که موردتوجه دونالد رامسفلد ، وزیر دفاع منتخب در سال ۲۰۰۱ بود؛ اما حملات ۱۱ سپتامبر و متعاقب آن تهاجم ایالات‌متحده به افغانستان و عراق، منطق پشت نظریه پیروزی تکنولوژیک را به هم‌ریخت.

ایالات‌متحده همچنان در حال مبارزه در جنگ‌ها با فناوری پیشرفته و گران بود و این کار را طی دو دهه و با هزینه بیش از ۱۰ تریلیون دلار انجام ‌داد. وقتی مخاصمان مواد منفجره دست‌ساز ارزان‌قیمت، راکت و خمپاره می‌ساختند، ایالات‌متحده موشک‌های ۱۵۰۰۰۰ دلاری Hellfire را از هواپیماهای بدون سرنشین 30 میلیون دلاری پرتاب کرد، مهمات ۲۵۰۰۰ دلاری را از هواپیماهای ۷۵ میلیون دلاری رادار گریز پایین می‌ریخت و ۴۵ میلیارد دلار برای صف‌آرایی نفربرهای زرهی خرج کرد و همه این سامانه‌ها را با ماهواره‌هایی به هزینه صدها میلیون‌ تا میلیاردها دلار پیوند داد و حتی با کاهش تعداد اعضای ارتش، میانگین هزینه هر عضو برای نیروهای نخبه کاملاً داوطلب را بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲ بیش از ۶۰ درصد افزایش داد. جنگ در واقع از قبل کمتر خون‌بار بود، اما نه ارزان بود و نه پیروزی به‌سرعت یا قاطعانه به دست آمد.

فناوری بر توانایی دولت برای تأمین بودجه جنگ‌ها و تأمین میدان نبرد تأثیر می‌گذارد. فناوری می‌تواند این کار را با توانمندسازی اقتصادهای جنگی قدرتمند یا با ایجاد انقلابی در تولید تسلیحات و در حالت ایدئال با انجام هردوی این کارها، انجام دهد.

در همین حال، پیشرفت‌های چین در جنگ الکترومغناطیسی ، هوش مصنوعی، جنگ‌افزارهای رادار گریز و پنهان‌کار ، پیش‌رانش ، فضا و مهمات نقطه زن به‌سرعت پیشگامی اولیه فناوری واشنگتن در عصر اطلاعات را از بین برد. مسئله فقط این نبود که چین به‌سرعت از آمریکا تقلید می‌کند، در همین اثنا ایالات‌متحده نیز داشت تعادل خود را از دست می‌داد. فرآیند متصلب پنتاگون برای دستیابی به فناوری‌های جدید، خود خوشنودی بوروکراتیک و تمایل همیشگی این سازمان برای «چیز بزرگ بعدی» به این معنی بود که هر کار تکنولوژیکی طولانی‌تر و پرهزینه‌تر از موارد قبلی بود. برای مثال، برنامه ناوشکن کلاس زوموالت نیروی دریایی ایالات‌متحده ، وعده ۳۲ ناوشکن رادار گریز با پیشرفت‌های بسیار در تسلیحات، نیروی محرکه و شبکه را داده بود. در عوض، پس از صرف بیش از ۲۲ میلیارد دلار، به خاطر هزینه‌های بیش‌ازحد، نیروی دریایی مجبور شد برنامه را به سه ناوشکن کاهش دهد که نهایتاً همه آن‌ها با مشکلات تعمیر و نگهداری مواجه شده‌اند. واضح است که هیچ‌کس قصد خرید سه ناوشکن را به قیمت ۲۲ میلیارد دلار نداشت. در نتیجه، ارتش در تناقض قرارگرفته بود: رفتن به دنبال فناوری‌های نوظهور، سلاح‌ها را چنان گران کرده بود که هیچ ارتقای کیفی نمی‌توانست کاهش کمیت را جبران کند و در نتیجه، این فرایند پنتاگون را با زرادخانه‌ای تنها می‌گذاشت که برای نبردهای بزرگی که قصد داشت در آن‌ها مشارکت کند، نه به‌اندازه کافی خوب بود و نه به‌اندازه کافی بزرگ. به‌طور مشابه، در اطلاعیه‌ای در سال ۲۰۲۱، دفتر پاسخگویی دولت هزینه‌ای بیش از 6 میلیارد دلار را برای برنامه جنگنده نسل پنجم F-35 پیش‌بینی کرد و هشدار داد که ارتش یا باید تعداد کل هواپیماهایی را که قصد خرید دارد کم کند یا تعداد ساعت‌های پیش‌بینی‌شده پرواز برای آن‌ها را کاهش دهد.
ایالات‌متحده همچنین فناوری‌هایی را که هزینه‌های لجستیک، تعمیر و نگهداری و بازسازی را کاهش می‌دهند هم در اولویت قرار نداد و به‌جای آن جنگ‌افزارهایی با فناوری پیشرفته همراه با نرم‌افزارهایی شکننده و قدیمی را انتخاب کرد. این کار منجر به مجموعه‌ای از برنامه‌های جاه‌طلبانه اما شکست‌خورده شد؛ به‌عنوان‌مثال سامانه‌های رزمی آینده ارتش به قیمت ۲۰ میلیارد دلار که به دلیل نادیده گرفتن فناوری پشتیبانی موردنیاز برای استفاده از پلتفرم‌های تسلیحاتی نسل بعد، دچار تعویق شد. فقدان سرمایه‌گذاری در فناوری‌های مربوط به پشتیبانی نیز مشکلات مربوط به نیروی انسانی، آموزش و آمادگی را که پس از دو دهه درگیری مداوم نمایان شده بود، تشدید کرد. این امر برای نیروی دریایی از سال ۲۰۱۷، زمانی که یک سری از تصادم‌های کشتی‌ها و مسائل مربوط به تعمیر و نگهداری آن‌ها، چالش‌های این سرویس برای مدیریت ناوگان انسانی و ناوگان شناورهای سطحی مجهز به فناوری «بیش‌ازحد پیچیده» را برجسته کرد؛ به اوج خود رسید.

اکنون، بااینکه ایالات‌متحده در حال چرخش به سمت آسیا و تأمین مجدد جنگ اوکراین است، همچنان درگیر برنامه‌های گران‌قیمت خرید بمب‌افکن‌های جدید، زیردریایی‌ها و جنگنده‌های نسل بعد است. بااینکه ایالات‌متحده شروع به توسعه شبکه‌های نظامی برای گردآوری همه این سلاح‌ها کرده، به چیزی بیش از ارقام میلیارد دلاری برای ارائه در پاورپوینت‌های وزارت دفاع نیاز دارد.

جایگزین‌های کم‌هزینه

واشنگتن فوراً نیاز به اولویت‌بندی فناوری‌هایی دارد که هزینه‌های اقتصادی جنگ ایالات‌متحده را کاهش می‌دهد. اولین قدم این است که اذعان کنیم که واقع‌بینانه نیست ایالات‌متحده تمام سامانه‌های گران‌قیمت کنونی خود را با فناوری‌های ارزان و بیهوده جایگزین کند، البته برخی ناظران از این ایده حمایت کرده‌اند. بسیاری از این سامانه‌های پیشرفته نقش مهمی در مبارزه با رقبای ایالات‌متحده مانند چین ایفا می‌کنند. در عوض، ایالات‌متحده باید فناوری پیچیده و پرهزینه را با حسگرهای خودمختار ارزان‌تر، رله‌های ارتباطی و تجهیزات فریب تکمیل کند که همگی برای ایجاد اصطکاک، درگیری آهسته و افزایش هزینه‌های بلندمدت برای دشمنان طراحی‌شده‌اند. سرمایه‌گذاری هم‌زمان در شبکه‌های انعطاف‌پذیر، فناوری‌های اطلاعات قابل انطباق و ذخایر مهمات باعث افزایش انعطاف‌پذیری شده و همچنین اعتبار بازدارندگی ایالات‌متحده را پس از حملات اولیه جنگ افزایش می‌دهد. ایالات‌متحده باید هزینه‌های اداری فناوری را با اصلاح بوروکراسی، استفاده از ذخایر برای سرمایه‌گذاری در ظرفیت صنایع دفاعی و دسترسی به منابع خام برای فناوری‌های نوظهور کاهش دهد. چنین تلاش‌هایی در زمان تورم بالا و قطبی شدن سیاست دشوار اما ضروری خواهد بود. فناوری نه‌تنها باید هزینه‌های انسانی جنگ را برای مردم آمریکا کاهش دهد، بلکه باید هدر رفت اقتصادی را نیز کم کند.

هیچ‌یک از این مشکلات جدید نیست. در سال ۱۵۵۳، جمهوری سیه‌نا شروع به ساخت استحکاماتی جدید کرد، چنان جاه‌طلبانه و پرهزینه بود که وقتی یک سال بعد سربازان فلورانسی به آن حمله کردند، نه تنها سیه‌نا به‌اندازه کافی مستحکم نبود، بلکه ازنظر مالی نیز بسیار فقیر شده بود و هیچ پولی برای جمع‌آوری ارتش نداشت. تصمیمات ضعیف در مدیریت هزینه و فناوری، این دولت-شهر را به‌خوبی تنبیه کرد. در قرن گذشته نیز، ابتکار دفاع استراتژیک رئیس‌جمهور ایالات‌متحده رونالد ریگان (طرحی با فناوری پیشرفته برای سرنگونی موشک‌های بالستیک با لیزرهای هوابرد) باعث ورشکستگی اتحاد جماهیر شوروی در رقابتی شد که ازنظر فنی غیرممکن بود.

واشنگتن برای جلوگیری از تبدیل‌شدن به سیه‌نا (یا اتحاد جماهیر شوروی) باید به خاطر داشته باشد که داشتن فناوری مناسب برای پیروزی در جنگ‌ها ضروری اما ناکافی است. اگر ایالات‌متحده امیدوار است در کوتاه‌مدت در برابر روسیه و در بلندمدت علیه چین استقامت کند، باید تأثیر اقتصادی فناوری را در نظر بگیرد، حتی اگر به دنبال مزیتی فناورانه باشد.

منابع
نویسندگان
سایر مقالات