خانه » مقالات » ارتباط آزادی دیجیتال و آزادی معنوی
ارتباط آزادی دیجیتال و آزادی معنوی
چهار شنبه, ۵ مهر ۱۴۰۱
زمان تقریبی مطالعه ۲۵ دقیقه
فضای مجازی نه صرفاً یک پیشرفت فناورانه بلکه تجسم فلسفه ای خاص، یعنی متافیزیک، معرفت شناسی، نشانه شناسی، پدیدارشناسی و الهیات خاصی است. در این یادداشت به ویژه بر معرفت شناسی و الهیات فضای مجازی تأکید می شود.

مراد از الهیات[۱] همان علم کلام است؛ بنابراین زمانی که از الهیاتِ فضای مجازی[۲] سخن میگوییم یعنی از علم کلامی سخن میگوییم که ناظر به مسائل فضای دیجیتال است. علم کلامِ فضای دیجیتال به مسائلی از این دست میپردازد که فضای دیجیتال بر دین و باورهای دینی مثل باور به خدا چه تأثیری گذارده است؟ یا اینکه فضای مجازی بهلحاظ معرفتشناختی چه تأثیری بر اثبات باورهای دینی دارد؟

میتوان الهیات فضای مجازی را به دو شاخۀ الهیات پیشین و الهیات پسین تقسیم کرد. مراد از الهیات پیشین این است که فضای مجازی چه تأثیری بر فکر دینی گذاشته است و الهیات پسین ناظر به تأثیر فضای مجازی بر جامعۀ دینی است.

آزادی دیجیتال نیز از مسائل الهیات پسین است. در گام نخست، باید براساس ویژگیهای شناختشناسانۀ فضای مجازی تصویر بهتری از چیستی آزادی دیجیتال به دست آوریم؛ ازاینرو در ادامه به مهمترین ویژگیهای معرفتشناختی فضای دیجیتال میپردازیم و براساس آن، ابعاد آزادی دیجیتال را بررسی میکنیم:

ویژگیهای معرفتشناختی فضای مجازی

الف) جایگزین شدن معرفت با اطلاعات در فضای دیجیتال

مراد از اطلاعات[۳] معنادار شدنِ مجموعهای از دادهها[۴] است؛ درنتیجه، اطلاعات از معرفت[۵] متمایز است. در ساحت معرفت، دادهها افزون بر معناداری، ویژگی دیگری نیز دارند که همان راستی و دروغی یا درستی و نادرستی است.
در جهان مدرن، شاهد سیر پایینروندۀ ساحت معرفتیِ بشر هستیم. در جهان پیشامدرن، اساس و بنیاد دانش انسان (در معنای کلی)، حکمت[۶] بود. مراد از حکمت، شناختی است که معطوف به اساس و بنیاد هستی و بودنِ انسان در جهان، و چگونگی رسیدن به نیکبختی و سعادتی  است که همۀ ابعاد وجودی انسان را در نظر میگیرد. ازاینرو، حکمت با نوعی شهود یا اشراق عقلانی همراه است که نمونۀ بارز آن دیدار ایدههای عقلانی در فلسفۀ افلاطون است. به همین دلیل لازمۀ رسیدن به حکمت، سلوکی عقلانی-اخلاقی است که میتوان آن را در سنتهای فلسفی نوافلاطونی و رواقی ملاحظه کرد. اما شناخت، نسبت به بنیادِ هستی و رسیدن به نیکبختی و سلوک عقلانی-اخلاقی لابِشرط است؛ ازاینرو، دکارت بر آن است که هر فردی جدای از هویت اخلاقیاش میتواند حقیقت در معنای مدرن را دریابد؛ یعنی نسبت به آن معرفت و شناخت پیدا کند. در فضای دیجیتال، باز هم دانش انسانی تنزل پیدا میکند و از معرفت به اطلاعات بدل میشود. تاجاییکه در پژوهشهای مربوط به کلانداده، برخی از نظریهپردازان از پایان نظریه سخن میگویند؛ گو اینکه انباشت اطلاعات در یک سامانۀ رایانشی میتواند آنچه را از نظریه و شناخت نیاز داریم، بهنحو بهتری فراهم کند.

ب) نداشتن فرصت و مجال اعتبارسنجی اطلاعات

همانطور که گفته شد در اطلاعات، صرفاً معناداری اهمیت دارد و صحت و سقم رنگ میبازد. این امر بهویژه با توجه به نحوۀ رفتار کاربران در قبال اطلاعات وجه پیدا میکند؛ چراکه کاربران فضای مجازی، اطلاعات را سرسری میبینند و رد میشوند و مواجههای بازاندیشانه و متأملانه با اطلاعات ندارند؛ درواقع، ایشان در سیل اطلاعات صرفاً فرصتِ پریدن از اطلاعاتی به اطلاعاتی دیگر را مییابند و نه فرصت و مجال اعتبارسنجی آن را.

ج) انسجامگرایی، نه مبناگرایی

مبنای «درستی» در فضای مجازی سازگارگرایی یا انسجامگرایی است؛ زیرا همانطور که گفته شد، در این فضا فرصت بازاندیشی از افراد گرفته شده است و درنتیجه آن‌ها نمی‌توانند اطلاعات را تا رسیدن به باورها و گزارههای پایه تحلیل کنند؛ بلکه صرفاً اطلاعات را در بستر اطلاعات پیشین خود انباشت میکنند؛ درنتیجه، حتی اگر بازاندیشی گذرایی هم انجام شود، صرفاً برای این است که این اطلاعات تا چه اندازه با اطلاعات پیشین سازگار است.

د) دموکراسیِ معرفتشناختی در فضای دیجیتال

مراد از دموکراسی معرفتشناختی، دسترسیِ برابرِ همگان به اطلاعات فراوان، و برداشته شدن امتیازها و تبعیضهای خاص دسترسی است. هرچند در فضای دیجیتال نیز همچنان قواعدی چون کپیرایت نوعی امتیازبندیِ معرفتی ایجاد میکند؛ ولی نمیتوان رد کرد که این فضا نسبت به دورههای پیشین بشر، دسترسی نسبتاً برابری به اطلاعات فراهم کرده است. بنابراین، یکی از ابعاد آزادی دیجیتال به دموکراسی معرفتشناختی یعنی رفع تبعیضات در دسترسی به اطلاعات بازمیگردد.

ه) تکثرگرایی معرفتی

تکثرگرایی معرفتی با حاکمیت اطلاعات و سازوارگرایی پیوند دارد؛ درواقع، در نبود گزارهها و باورهای پایه، نظامهای معرفتیِ همعرضی شکل میگیرد که نمیتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد. یکی از ابعاد آزادی دیجیتال، تکثرگرایی معرفتی در این فضاست؛ زیرا در نبود معیارهایی برای رجحان‌بخشیدن به نظامهای معرفتی، این نظامها میتوانند در کنار یکدیگر همزیستی داشته باشند و افراد هیچ قیدی اعم از معرفتی، سیاسی، اجتماعی، … برای گزینش یکی از آنها ندارند.

و) تکثر ارزشی فضای دیجیتال

فضای دیجیتال به این امر کمک کرده است که سبکزندگیها، فرهنگها و نظامهای ارزشی گوناگون در کنار یکدیگر در یک فضای کمقیدوبند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند. در این فضا، افراد میتوانند سلیقههای ارزشی گوناگونی را دنبال کنند. کمااینکه در فضای اینستاگرام فارسی میتوان هم حضور هیئتهای دینی را مشاهده کرد، هم حضور خداناپرستان را و هم حضور حامیان حقوق سگها را؛ هم حضور دستهجمعی و شبکهای طرفداران نظام را و هم حضور شبکههای مخالفان را. درواقع، ارزشهای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… در کنار یکدیگر حضور دارند و قابلیت اندکی برای حذف یکدیگر دارند.
ولی مسئله صرف حضور نظامهای ارزشی در کنار یکدیگر نیست؛ بلکه فضای دیجیتال، این حس را در کاربر سرککش و پرسهزن که کاربرِ نوعیِ این فضاست به وجود میآورد که اساساً این نظامهای ارزشی، همعرض و ترجیحناپذیرند و از اینجا به نوعی پلورالیزم گرایش پیدا میکند. درمجموع افراد، قیدوبند کمی برای گزینش فرهنگ و سبکزندگی مَجاز و دیجیتال خود دارند؛ درحالیکه دین با بسیاری از تکثرهای ارزشی سازگار نیست. مثلاً اسلام به ارزشهایی نهایی دربارۀ سرنوشت جامعه، اخلاقیات جامعه و… باور دارد که آنها را بر بدیلهایشان ترجیح میدهد. بنابراین، یکی از ابعاد آزادی دیجیتال ناظر به آزادی و تکثر ارزشی است یعنی افراد قیدوبند کمی برای گزینش فرهنگ و سبکزندگی مجاز و دیجیتال خود دارند. اینجا این مسئله به وجود میآید که تکثر ارزشی فضای دیجیتال از نظر دینی تا کجا میتواند روا و تا کجا ناروا و دورکنندۀ جامعه از اهداف و غایات الهی باشد.
در کنار موارد بالا که ناظر به ابعاد معرفتشناختی آزادی دیجیتال بود، میتوان به آزادیهای جنسی، آزادی بیان و آزادیهای سیاسی در فضای دیجیتال اشاره کرد که در اینجا از بحث پیرامون آن صرف‌نظر میکنیم.

امکانسنجی تحقق سپهر عمومی در فضای دیجیتال

از نظر هابرماس، سپهر عمومی چهار ویژگی مهم دارد: الف) مشارکت همگانی و مطرح شدن نظرات پرشمار و گوناگون؛ ب) نبود تبعیض؛ ج) مستقل بودن سپهر عمومی از منابع سلطه؛ د) طرح تحلیلی و منطقی مباحث.
هابرماس در طرح مفهوم سپهر عمومی از کانت و هگل اثر پذیرفته است. کانت بر آن است که انسانها در عصر روشنگری به شهروندانی بدل میشوند که از چشمانداز انسانی مینگرند. درواقع، انسان عصر روشنگری، انسانی است که به خودآیینی و رشدیافتگی/بلوغ رسیده است؛ یعنی در وضعیت انسان صغیری قرار ندارد که پذیرای سلطۀ نهادهای سیاسی، دینی و… است. درنتیجه، صرفاً از نظر عقلانیت انتقادی و ارزشهای اخلاقی با دیگر انسانها تعامل برقرار میکند. هگل نیز بر آن است که در جامعۀ مدنی افراد میتوانند بهصورت آزادانه دربارۀ حقیقت بحث کنند و چون حقیقت، امری است که باید بهصورت تاریخی، جمعی و مشارکتی محقق شود، حقیقت در دست یک فرد یا گروه خاص نیست؛ بلکه جامعۀ مدنی و نهادهای دموکراتیکِ تخصصیِ برآمده از آن میتوانند در جایگاه فهم حقیقت قرار بگیرند.
اگرچه هابرماس از تحقق سپهر عمومی در دموکراسیهای مدرن سخن میگوید، اما میتوان استدلال کرد که سپهر عمومی با ویژگیهای مدنظر هابرماس هیچگاه تحقق پیدا نکرده است. چراکه نیروهای سلطه در مناسبات واقعی اجتماعی ژرفتر از آن است که اجازۀ تحقق چنین فضای همگانی، دموکراتیک و رها از تبعیض را بدهد. ازاینرو، برخی برآناند که فضای دیجیتال میتواند محققکنندهٔ سپهر عمومی باشد. این امید بهویژه در دهههای نخست پیدایش این فضا وجود داشت که افراد میتوانند جدا از سلطۀ نهادهای حاکمیتی حضوری آزادانه در فضای دیجیتال داشته باشند.
اما باید گفت که حتی در فضای دیجیتال هم سپهر عمومی تحقق نیافته است و فراتر از این اساسا امکان تحقق سپهر عمومی در فضای دیجیتال وجود ندارد. برای فهم این مطلب نخست باید به تحلیل شهید مطهری از تمایز آزادی معنوی و آزادی اجتماعی توجه کرد:
از نظر استاد مطهری، سه مؤلفۀ تکامل انسان عبارت است از تربیت، امنیت و آزادی. ایشان تعریفی سلبی از آزادی دارد. یعنی آزادی را به معنای نبودن مانع در نظر میگیرد. مثلاً آزادی گیاه به معنای نبودن مانعی بر سر رشد گیاه است. دو مؤلفهٔ اصلی آزادی انسان، آزادی اجتماعی و آزادی معنوی است. آزادی اجتماعی به معنای نبودن سلطههای اجتماعی و مانع نبودن دیگران برای گزینش آزادانه افراد است. اما آزادی معنوی ناظر به آزادی از خویشتن است. بهبیان دقیقتر، آزادی از نیروهای منفی خود؛ بهنحویکه نیروهای درونی انسان مانع رشد وی نشوند و مثلاً شهوت، غضب و حرص مانع از پیروی انسان از خرد و وجدان اخلاقی نشود. در زبان دین به آزادی معنوی، تزکیۀ نفس گفته میشود. ازاینرو، اساس دین، آزادی از خویشتن است.
از نظر ایشان، یکی از مهمترین مشکلات عصر جدید این است که روشنفکران و اندیشمندان مدرن گمان کردهاند آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی امکانپذیر است؛ درحالیکه چون انسان بر حسب غریزه‌اش منفعتطلب است، تا به آزادی معنوی نرسیده باشد، نگاهی منفعتطلب به دیگران دارد. ازطرفی لازمۀ رسیدن به آزادی اجتماعی آن است که افراد جدای از منافعشان اجازۀ گزینش آزاد را به دیگران بدهند. بنابراین، لازمۀ رسیدن به آزادی اجتماعی آن است که بشر از حرص، آز، شهوت و امثال آن آزاد شده باشد. درنتیجه، تا زمانیکه آزادی معنوی نباشد، سپهر عمومی محقق نمیشود.
حال پرسش این است که فضای مجازی افراد را از قیدوبندهای نفسانی و غرایز پست مادی رها ساخته یا آنها را تشدید کرده است؟ اگر فضای مجازی را فضای حاکمیت بیشترِ ساحت غریزه و خیالورزی مادی بر انسان بدانیم، این فضا نمیتواند ظرفیت رسیدن به آزادی معنوی و تحقق سپهر عمومی را داشته باشد.
نکتۀ دیگر در امکانسنجی تحقق سپهر عمومی آن است که یکی از ویژگیهای شناختی فضای دیجیتال، وجود آبشارهای اطلاعاتی است؛ بدین معنا که اطلاعات همچون سیلی بر کاربران جاری میشود و فرصت گزینش آزاد را از ایشان سلب میکند. درنتیجه، آزادی دیجیتال بیش از آنکه امری واقعی باشد، امری موهوم است و اساساً سپهر عمومی در فضای دیجیتال تحققناپذیر است.
استدلال دیگر آن است که زبان فضای دیجیتال، ترکیبی از زبانهای طبیعی (مثل کلمات) و نشانهشناختی (مثل ایموجیها) است. درنتیجه، قابلیت تبلیغاتی در این فضا تشدید شده است. هانا آرنت بحث مهمی دارد که تبلیغات با تمامیتخواهی پیوند دارد. به بیان دیگر، تبلیغات انبوه و سیلآسا به تمامیتخواهی میانجامد؛ چراکه تبلیغات، تصویری ساختگی و دروغین از جهان واقع و جهان مطلوب به دست میدهد و به گونهای این دو را مانند هم نشان میدهد. سازمانهای تمامیتخواه میتوانند بر روی امواجِ حاصل از چنین تصویر دروغینی سوار شوند. درعینحال تودهها عموماً از تخیل پیروی میکنند و نه از عقل و درنتیجه معیارهای داوری درستی ندارند؛ درنتیجه، فرهنگ تودهای فضای مجازی نمیتواند فرهنگی عقلانی و جایگاه تحقق سپهر عمومی باشد.

سایر مقالات