خانه » مقالات » جهان پساکرونا و سایبورگ‌شدن انسان‌ها
جهان پساکرونا و سایبورگ‌شدن انسان‌ها
دوشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۹
زمان تقریبی مطالعه ۱۴ دقیقه
تقریباً هر کسی این واقعیت محسوس را تأیید می‌‌کند که پس از همه‌‌گیری کرونا، نقش فناوری‌‌های حوزه اطلاعات و ارتباطات به مراتب پررنگ‌‌تر از گذشته شده است. گواه این واقعیت هم اینست که حتی دانش‌‌آموزان دورافتاده‌‌ترین نقاط هم مجبور به استفاده از گوشی یا رایانه برای شرکت در کلاس‌‌های مجازی مدرسه‌‌ی خود هستند. در دل این حقیقت انکارناپذیر، یک نکته‌‌ی بدیع و جالب توجه نهفته است: انسان‌‌ها در عصر پساکرونا، بیش از پیش به «رُبات» شدن نزدیک شده‌‌اند!

طبیعی است که این جمله تعجّب و حتی انکار بسیاری از خوانندگانش را در پی داشته باشد، اما تبیین چرایی ادّعای این جمله، برداشت‌‌های اشتباه از آن را برطرف می‌‌کند، و اساساً انگیزه‌‌ی اصلی از این نوشتار کوتاه، تبیین همین پدیدار پساکرونایی شایان درنگ است. اما لازمه‌‌ی این تبیین، توضیح مفهوم «سایبورگ[۱]» است. سایبورگ، تعبیری ابداعی در ادبیات فلسفه‌‌ی فناوری -به ویژه در فلسفه‌‌ی هوش مصنوعی- است و حاصل ترکیب دو اصطلاح «سایبرنتیک[۲]» و «اُرگانیسم[۳]» است. سایبرنتیک اصطلاحی درباره‌‌ی سامانه‌‌هایی است که بستر ارتباط انسان و ماشین واقع می‌‌شوند. منظور از اُرگانیسم نیز موجود زیستی طبیعی‌‌ایست که تحت تصرّف فناورانه‌‌ی انسان قرار نگرفته و موجود بکری برآمده از دل طبیعت است. بدین ترتیب، سایبورگ در واقع موجودی است که نتیجه‌‌ی آمیخته‌‌شدن موجودات زیستی با اموری مصنوع است.

دانا هاراوی[۴]، اندیشمندی آمریکایی است که درباره‌‌ی «سایبورگ» نظریه‌‌پردازی نموده است. هاراوی توصیفاتی خاص از سایبورگ ارائه می‌‌دهد که بر پایه‌‌ی آن، مرز بین موجود زیستی و مصنوع فناورانه، از جمله مرز بین انسان و ماشین، هرچه کم‌‌رنگ‌‌تر می‌‌شود. هاراوی در واقع متفکری متأثر از پست‌‌مدرنیسم است که بر پایه‌‌ی آن، حتی مرزهای دیگری از جمله مرز بین مردانگی و زنانگی را هم منحل می‌‌داند و جنسیت را امری برساخته‌‌ی اجتماع می‌‌انگارد. مطلبی مهم که بر اساس نظریه‌‌ی هاراوی درباره‌‌ی سایبورگ می‌‌توان فهمید، اینست که با برداشته‌‌شدن مرز بین موجود زیستی و مصنوع فنی، بایستی نگاهی طیفی و تشکیکی به سایبورگ داشت[۵]؛ طیفی که در سر ابتدایی آن، انسان بدوی‌‌ای مد نظر گرفته می‌‌شود که کم‌‌ترین میزان تصرف و تجهیز به مصنوعات خود را داراست و در سر دیگر آن، انسانی است که شدیداً متأثر از انواع تصرفات فنّی، اعمّ از دستکاری ژنتیکی، مصرف غذاهای به شدّت تراریخته و حتی جایگزینی همه‌‌ی اجزای طبیعی بدن او با نظایری فناورانه همچون هوش مصنوعی و اندام رباتیک است، تا حدّی که رسماً بتوان نام «رُبات» بر این سایبورگ نهاد!

بر اساس نظریه‌‌ی هاراوی و این نگاه طیفی به سایبورگ، می‌‌توان گفت که توسعه‌‌ی روزافزون فناوری و تقویت حضور مصنوعات فناورانه در زیست فردی و جمعی انسان‌‌ها، گویا انسان را به سمت نقطه‌‌ی انتهایی این طیف، یعنی تبدیل شدن به ربات سوق می‌‌دهد! برای آسان‌‌تر شدن فهم و پذیرش این تحلیل از وضعیت فناورانه‌‌ی عصر کنونی، توجه به این وصف هاراوی از سایبورگ لازم است. هاراوی معتقد است که برای سایبورگ به شمار رفتن انسان‌‌ها، لازم نیست که انسان‌‌ها مولود یک دستکاری ژنتیکی باشند و یا به جای یک یا چند عضو از اندامشان، یک دستگاه مکانیکی به کار رفته باشد، بلکه صرفاً کافیست که حضور یک یا چند مصنوع فناورانه در زندگی بشر به‌‌گونه‌‌ای باشد که حذف آن مصنوعات، یا بسیار سخت باشد و یا اینکه اصلاً نشدنی نباشد! به همین خاطر، هاراوی صراحتاً انسان مدرن را سایبورگ می‌‌داند.

با این وصف، فناوری‌‌ها با خدمت‌‌رسانی و آسان‌‌سازی روزافزونی که برای ما دارند، آنچنان با ما اُنس می‌‌گیرند که بعد از مدتی، به آسانی به عضوی از خانواده‌‌ی ما تبدیل می‌‌شوند. این جاخوش‌‌کردن آنها به‌‌گونه‌‌ایست که بعد از مدتی، دیگر قادر به بیرون راندن آنها از خانه و کاشانه‌‌ی خود نخواهیم بود، حتی اگر بخواهیم!

اکنون فرصت طرح یک پرسش مهم است: به نظر شما، آیا با همه‌‌گیری کرونا چنین اتفاقی نیفتاده است؟ راهنمای یافتن پاسخ این پرسش، دقت در اتفاقی است که در میزان وابستگی جامعه‌‌ی بشری به فناوری‌‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی رخ داده است. افزایش چشمگیر میزان استفاده از فضای مجازی برای کاربردهای گوناگون، همچون آموزش، دورکاری و سرگرمی در ایام قرنطینه و اعمال محدودیت‌‌های اجتماعی، و همچنین رشد میزان خرید غیرحضوری و اینترنتی، همگی گواه تقویت حضور فناوری در زیست فردی و جمعی ماست. حال، پاسخ به پرسش مذکور راحت‌‌تر می‌‌شود: حتی برای روشن‌‌ترشدن مسئله، این پرسش را هم می‌‌توانیم از خود بپرسیم که: ما، انسان‌‌های پساکرونا، چقدر می‌‌توانیم حتی با عادی‌‌شدن شرایط، میزان استفاده‌‌ی خود از امکانات فاوایی همچون تماس اینترنتی، نشست‌‌ها و کلاس‌‌های مجازی و خرید غیرحضوری را کاهش دهیم؟ طبیعی است که در اثر جا خوش‌‌کردن این‌‌گونه فناوری‌‌ها، این مسیر آمیختگی روزافزون فناوری‌‌ با زندگی انسان، غیر قابل بازگشت و یا به دشواری بازگشت‌‌پذیر است.

انگیزه‌‌ی این متن، فناوری‌‌هراسی نیست، بلکه بیان توصیفی انکارناپذیر از واقعیت جهان پساکروناست. البته نفی نگاه شکاکانه به این مسیر هم غیرعقلانی است. به همین خاطر، در پایان این نوشتار، توجه خوانندگان را به درنگ در این مسئله جلب می‌‌کنم که در آینده، این مسیر به کجا خواهد انجامید؟ آیا عصر پساکرونا، راه را برای پذیرش راحت‌‌تر فناوری‌‌های نو در آینده هموارتر نکرده است؟ آیا این هموارشدن مسیر و تسهیل حضور فناوری‌‌های آینده و درآمیختگی روزافزون جامعه‌‌ی بشری با فناوری، ما را به روزگاری رهنمون نخواهد شد که در آن، شاهد سیطره‌‌ی فناوری بر جهان بشری باشیم؟ بدین‌‌ترتیب، مسیر همه‌‌گیری کرونا، اگر به همه‌‌گیری فناوری منجر شود، آیا انسان عصر همه‌‌گیری فناوری چیزی از غیر از ترا-انسان[۶]، یا همان انسان تقریبا «رباتی» تمام و کمال، خواهد بود؟
کاوش درباره‌‌ی این پرسش‌‌ها و پرسش‌‌هایی هم‌‌سو با آنها برای‌‌ ما دغدغه‌‌برانگیز است، از آن روی که بجاست همگی بدانیم: چنین آینده‌‌ی قویاً محتملی چقدر مطلوب خواهد بود؟

پانوشت
سایر مقالات