خانه » مقالات » مزایا و محدودیت‌های رسانه‌های اجتماعی در حکمرانی
مزایا و محدودیت‌های رسانه‌های اجتماعی در حکمرانی
دوشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۱
زمان تقریبی مطالعه ۴۲ دقیقه
به صورت کلی دو نقش در نسبت حاکمیت و رسانه های اجتماعی می توان در نظر گرفت. در نقش اول حاکمیت در جایگاه ناظر خارجی است و بر رسانه های اجتماعی کنترل می کند. این کنترل شامل مقررات گذاری، فیلترینگ یا... می شود. در نقش دومی که حاکمیت در نسبت با رسانه های اجتماعی ایفا می کند در جایگاه کاربر رسانه های اجتماعی قرار دارد تا از این رسانه ها به عنوان ابزاری برای حکمرانی استفاده کند. در بخش عمده ای از ادبیات، استفاده از رسانه های اجتماعی در سطح محلی بحث شده است؛ در این یادداشت با بررسی این ادبیات، موارد متناسب با بخش ملی بحث و به این بخش تعمیم یافته است. ضمن بیان برخی از دلایل و مزایای استفاده از رسانه های اجتماعی به عنوان ابزاری در حکمرانی، فرصت ها و محدودیت های این استفاده را نیز بر خواهیم شمارد.
بهصورت کلی در نسبت با رسانههای اجتماعی، دو نقش را میتوان برای حاکمیت در نظر گرفت. در نقش اول حاکمیت در جایگاه ناظر خارجی قرار میگیرد و رسانههای اجتماعی را کنترل میکند. این کنترل شامل مواردی همچون مقررات‌گذاری، فیلترینگ یا دیگر موارد اینچنینی میشود. دیگر نقش و جایگاهی که حاکمیت در نسبت با رسانههای اجتماعی دارد، جایگاه کاربر رسانههای اجتماعی است تا از این رسانهها بهعنوان ابزاری برای حکمرانی استفاده کند. بنابراین بهطورکلی دو استعاره را میتوان در این نسبت سنجی مدنظر قرارداد: 1-دولت بهمثابۀ تنظیمگر 2-دولت بهمثابۀ کاربر.
در این نوشتار، بهطور خاص بر جایگاه دوم یعنی دولت بهمثابۀ کاربرِ شبکههای اجتماعی متمرکز می‌شویم و ضمن بیان برخی از دلایل و مزایای استفاده از رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزاری در حکمرانی، فرصتها و محدودیتهای این استفاده را نیز بررسی خواهیم کرد.

چه دلیلی برای استفاده از رسانههای اجتماعی وجود دارد؟

عوامل متعددی مشوّق دولتها برای استفاده از رسانههای اجتماعی به جهت بهبود دموکراسی و ترغیب شهروندان به آگاهی از فرآیندهای سیاسی و مشارکت در آن است. این عوامل را میتوان در چارچوبهای اقتصادی، سیاسی، اداری و اجتماعی موردبحث قرار داد.
به دلیل کاهش شدید درآمد دولتها اعم از درآمدهای مالیاتی، رکود فعالیتهای اقتصادی و افزایش بیکاری، دولتها افزایش مخارج و کسری بودجه را تجربه کردهاند. دولتهایی که مجبور به استفادۀ منطقی از منابع هستند ممکن است در طول دورههای بحرانی نسبت به کار اثربخش و مولّد و استفاده منطقی از منابع حساستر باشند. رسانههای اجتماعی فرصتهای مهمی را برای تخصیص منطقی منابع ازطریق تعیین اولویتها و نیازهای شهروندان ارائه میدهند. اتخاذ سیاستهای قابلقبولتر ازطریق جمعآوری افکار و نظرات شهروندان و ارائۀ خدمات عمومی شهروند محور، کارآمد و مولد فرصتهایی است که ممکن است دولتها را به استفاده از ابزارهای رسانههای اجتماعی تشویق کند.
از سوی دیگر، دموکراسی مشارکتی و درک سیاسی جدید نیز ممکن است مشوق دولتها در استفاده از رسانههای اجتماعی باشد. امروزه نارضایتی قابلتوجهی از عملکرد دموکراسی وجود دارد. مشارکت کم رأیدهندگان در برخی کشورها و بحران اعتماد در نهادهای سیاسی بهعنوان نشانههای این ناامیدی از دموکراسی در نظر گرفته میشود. برای جلوگیری و پایان دادن به بحران مشروعیت دموکراتیک و پاسخگویی، نیاز به نوع جدیدی از روابط بین شهروندان و نهادهای حاکمیتی وجود دارد. در این زمینه، دموکراسی نیابتی مورد انتقاد قرار میگیرد و دموکراسی مشارکتی افزایش مییابد. اگرچه این ایده که فناوریهای اطلاعات و ارتباطات (ICT) پتانسیل بهبود دموکراسی را دارند جدید نیست، انتظارات از فناوریهای مبتنی بر اینترنت مانند رسانههای اجتماعی برای تحقق دموکراسی مشارکتی افزایش یافته است.
علاوه بر این، امروزه فناوریهای مبتنی بر اینترنت به بخشی جداییناپذیر از کمپینهای انتخاباتی، ارتباطات سیاسی و شیوههای بازاریابی سیاسی تبدیل شدهاند. سیاستمداران در سطوح ملی و محلی بهشدت از فرصتهای ارائهشده توسط ابزارهای رسانههای اجتماعی برای سازماندهی و بسیج حامیان و انتقال پیام به مردم استفاده میکنند.
رویکردهای جایگزین درحال ظهور برای ارائۀ خدمات عمومی و تغییر انتظارات اجتماعی، استفاده از رسانههای اجتماعی را نیز ایجاب میکند. امروزه بهبود خدمات عمومی بخش مهمی از اصلاحات اداری کشورها را تشکیل میدهد. ازآنجاییکه دولتها مفهوم سنتی ارائۀ خدمات عمومی را زیر سؤال بردهاند، در زمینۀ مدیریت عمومی جدید (NPM)، رویکردهای جایگزین درمورد ارائۀ خدمات عمومی معرفی شده است. بااینحال، اگرچه دستاوردهایی در کارایی دارند، اما این سازوکارهای جایگزین نیز بهشدت مورد انتقاد قرار گرفتهاند، زیرا نتوانستهاند درک شهروندان را در بهبود خدمات عمومی در نظر گیرند. استدلال شده است که مکانیسمهای معرفیشده توسط NPM نتوانستند انتظارات را برای بهبود رضایت، اعتماد و مشارکت شهروندان برآورده کنند(OECD 2011).
درواقع، بحثهای پس از NPM، مانند حکمرانی مشارکتی (Ansell و Gash 2007)، حکومت عمومی جدید (Osborne 2006)، و ارزش عمومی (Moore 1995)، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم توجه را بر این مشکل متمرکز میکنند. امروزه شهروندان از نهادهای دولتی انتظار دارند خدمات عمومی را که نهتنها به شیوهای کارآمد بلکه به نحوی مشارکتی و پاسخگویانه نیز ارائه دهند. درواقع، اعتقاد بر این است که مشارکت شهروندان در هر مرحله از طراحی و ارائۀ خدمات عمومی، بهعنوان یک رویکرد نوآورانه، میتواند به بهبود خدمات عمومی ازطریق درک بهتر اولویتهای درحال تغییر شهروندان و جمعآوری اطلاعات و ایدههای شهروندان کمک کند(OECD 2009).
در ادبیات این رویکرد مفهوم «تولید مشترک» مورد بحث قرار گرفته است. «این تصور جدید نسبت به خدمات عمومی، نقش شهروندان را تغییر میدهد و آنها را از دریافتکنندگان منفعل خدمات عمومی به موقعیت شریک و مشارکتکننده ارتقا میدهد. دیدگاهها، انتظارات و خواستههای شهروندان بهعنوان ورودی حیاتی در بهبود خدمات عمومی در نظر گرفته میشود» (Sobaci and Karkin 2013, p. 418). این مفهوم نوآورانه برای ارائۀ خدمات عمومی با فلسفۀ رسانههای اجتماعی سازگار است و ممکن است دولتهای محلی را به استفاده از ابزار رسانههای اجتماعی تشویق کند.

مزایای بهرهمندی از رسانههای اجتماعی

بهراستی رسانههای اجتماعی چگونه میتوانند به کمک دولتها بیایند؟ بهعبارتدیگر، رسانههای اجتماعی در چه زمینههایی برای دولتها فرصتهایی را فراهم میکنند؟ فرصتهایی را که با استفاده از رسانههای اجتماعی برای دولتها ایجاد میشود را میتوان در چندین زمینه ترسیم کرد:
بهبود کارایی و بهرهوری: در دورهای که مدیریت دولتی ازنظر منابع با چالشهایی مواجه است، رسانههای اجتماعی ممکن است به انجام بسیاری از کارکردها با منابع کمتر کمک کنند (فریمن و لو 2009؛ لندسبرگن 2010؛ کوزما 2010). استفاده از رسانههای اجتماعی توسط دولتها ممکن است نقش مکملی برای روشهای سنتی در بسیاری از فعالیتها یا خدماتی که آنها را سازماندهی میکنند داشته باشد و موجب صرفهجویی در منابع، پول و زمان شود. بهعنوان مثال، از طریق ابزارهای رسانههای اجتماعی دولتها ممکن است سریعتر و مقرونبهصرفه‌تر با شهروندان و سایر ذی‌نفعان ارتباط بگیرند. امری که مشابه آن را در اعلامیهها و گزارشهای مسئولین در توییتر مشاهده میکنیم. همچنین دولت مانند بخش خصوصی ممکن است از ابزارهای رسانههای اجتماعی مانند لینکدین، بهطور خاص برای استخدام کارکنان استفاده کند. همچنین برخی دولتها ممکن است جلسات را از طریق سرویسهای اشتراک فیلم به اشتراک بگذارند.
بهطور مشابه، پلتفرمهای اشتراکگذاری، مانند یوتیوب یا پینترست، میتوانند برای تبلیغ مکانهای تاریخی و فرهنگی و بهبود پتانسیل گردشگری استفاده شوند. علاوه بر این، همانطور که لندسبرگن (2010) بیان کرد، دولتهای محلی ممکن است از رسانههای اجتماعی نهتنها برای یافتن منابعی که خارج از کنترل آنها هستند، بلکه بهعنوان ابزار خلاق و نوآورانه به جهت بسیج منابع برای تحقق اهداف عمومی نیز سود ببرند.
بهبود خدمات عمومی: ابزارهای رسانههای اجتماعی به دولتها بهعنوان بازیگران نهادی یا بازیگران سیاسی (ازجمله مسئولین) اجازه میدهد تا بهطور مکرر و جامع با شهروندان تعامل داشته باشند. رسانههای اجتماعی تقریباً به همه ازجمله آنهایی که اغلب صدایشان شنیده نمیشود این امکان را میدهند که بهراحتی نظرات، توصیهها و انتقادات خود را به مقامات منتقل کنند. درعینحال، رسانههای اجتماعی به دولتها اجازه میدهند تا از بازخوردی که از شهروندان دریافت میکنند، بهعنوان ورودی برای بهبود خدمات عمومی استفاده کنند. بهاینترتیب، رسانههای اجتماعی راه را برای دولتها برای تولید مشترک خدمات عمومی و میانجیگری رضایت شهروندان از خدمات عمومی هموار میکند.
بهبود سیاستگذاری: دولتهای محلی ممکن است گفت‌وگوهای تعاملی و قدرتمندی را از طریق رسانههای اجتماعی با شهروندان آغاز کنند و آنها را در فرآیند تصمیمگیری مشارکت دهند. ابزارهای رسانههای اجتماعی فرصتهای جدیدی را برای مشارکت شهروندان در فرآیندهای حل مشکل، مشارکت جامعه، جمع‌سپاری، مشاوره و همکاری فراهم میکنند. بنابراین، ابزارهای رسانههای اجتماعی ممکن است منجر به تصمیمگیری منطقی و قانونیتر بر اساس آگاهی از ترجیحات جامعه شود.
تقویت دموکراسی: مشارکت شهروندان و سایر ذینفعان در فرآیند تصمیمگیری ممکن است اعتماد به دولتها را افزایش دهد. رسانههای اجتماعی میتوانند دموکراسی را با افزایش شفافیت، پاسخگویی، اعتماد به دولت و مشارکت در بهبود بخشند.
همکاری و مدیریت دانش: تقویت همکاریهای درونسازمانی یا بین سازمانی یکی از اهداف اساسی اصلاحات مدیریت دولتی است. حذف «اثر سیلو» که بر کارایی و بهرهوری سازمان تأثیر منفی میگذارد، ضروری است. تکهتکه شدن بهویژه در مواقع اضطراری و بلایای طبیعی تأثیر منفی دارد. ابزارهای رسانههای اجتماعی را میتوان در بخش عمومی برای پیوستن به دولت و ارائۀ همکاری بین سازمانی مستقر کرد (Osimo 2008). آنها همچنین به مدیریت دانش نیز کمک میکنند. به گفتۀ چون و همکاران. (2010، صفحات 4-5)، «این سیستمهای شبکههای اجتماعی امکان همکاری توزیعشده در مقیاس بزرگ، اشتراک اطلاعات و ایجاد اطلاعات جمعی در مناطق دولتی در همۀ سطوح را فراهم میکنند.»

محدودیتهای استفاده از رسانههای اجتماعی در حکمرانی

پیش از بحث درمورد موانعی که دولتها در عمل با آنها مواجه شدهاند، مرور مختصری بر عوامل زمینهای که ممکن است بر استفاده از رسانههای اجتماعی توسط دولت تأثیر بگذارد، مفید است. همانطور که در رویههای دولت الکترونیک دیده شده است، مهمترین مانع رسانههای اجتماعی در بخش عمومی، خود فناوری نوآورانه نیست، بلکه پذیرش برنامههای مبتنی بر اینترنت توسط بخش عمومی است، بنابراین، اولین نیاز، تغییر ذهنیت است. بهعبارتدیگر، با کنار گذاشتن عملکرد سنتی، پذیرش رسانههای اجتماعی توسط نهادهای عمومی مستلزم آگاهی، باور جمعی و اجماع درمورد فرصتهای ارائهشده توسط رسانههای اجتماعی برای نهادهای عمومی است.
در این زمینه، مانند هر ابتکار سازمانی نوآورانه، رهبری نهادها عامل مهمی است تا از برنامههای کاربردی رسانههای اجتماعی به روشی کارآمد برای دستیابی به اهداف مدنظر (شفافیت، پاسخگویی، مشارکت و همکاری) استفاده کنند. یک رهبری قدرتمند میتواند استفاده از رسانههای اجتماعی را در دولت تسهیل کند. بهعبارتدیگر، یکی از موانع بالقوه برای استفاده از رسانههای اجتماعی توسط دولت، فقدان رهبری قدرتمند است.
فرهنگ نیز یکی دیگر از عوامل زمینهای مؤثر در استفاده یا عدم استفاده از رسانههای اجتماعی در دولت است. فرهنگ نیز اشاره به دو دستۀ فرهنگ سازمانی و فرهنگ سیاسی دارد. فرهنگسازمانی عاملی تعیینکننده در پذیرش تغییر و توانایی سازمان برای همگام شدن با تغییرات جاری است. در این زمینه، فرهنگ یک دولت که در برابر برنامههای کاربردی رسانههای اجتماعی مقاومت نمیکند، ارتباط نزدیکی با این دارد که یک سیستم باز و حساس به تغییرات محیطی باشد.
درخصوص فرهنگ سیاسی، لازم است شهروندان نقش فعالی داشته باشند تا این فناوریها بتوانند به شفافیت، مشارکت و همکاری کمک کنند. ماهیت رسانههای اجتماعی یک رابطه و گفتوگوی دوسویه بین حاکم و مردم ایجاد میکند. هنگامیکه دولتهای محلی برنامههای کاربردی رسانههای اجتماعی را اتخاذ میکنند، نیاز است که شهروندان از این فناوریها برای اهداف فوقالذکر استفاده کنند. بهعبارتدیگر، شهروندان باید بازیگران سیاسی فعال و مشارکتجو باشند. علاوه بر این، حتی اگر فرهنگ سیاسی یک کشور راه را برای ظهور یک شهروند فعال و مشارکتکننده هموار کند، شهروندان همچنان باید مهارتهای استفاده از ابزار رسانههای اجتماعی را داشته باشند. بنابراین، بلوغ الکترونیکی جامعه نیز تأثیر غیرمستقیمی بر استفادۀ دولت از رسانههای اجتماعی دارد.
عامل زمینهای دیگر شکاف دیجیتالی است. برای تحقق اهداف مدنظر در استفاده از رسانههای اجتماعی، افراد ناتوان و آسیبدیده ازنظر اقتصادی-اجتماعی باید به ابزارهای رسانههای اجتماعی دسترسی داشته باشند. بهعبارتدیگر، بایستی بر مشکل شکاف دیجیتال غلبه کرد.
با توضیح مختصر این عوامل زمینهای میتوانیم محدودیتها و موانعی که دولتها هنگام استفاده از رسانههای اجتماعی با آن مواجه میشوند را در بخش زیر توضیح دهیم:
  • منابع: یکی از موانع اصلی استفاده از رسانههای اجتماعی توسط دولت محلی، کمبود منابع کافی است. مشکل منابع را میتوان به سه طریق مطرح کرد: فناورانه، مربوط به کارمندان، و زمان. در بُعد فناوری، دولتها باید پهنای باند موردنیاز را برای پشتیبانی از عملکردها داشته باشند. ضرورت دیگر اقدامات امنیتی برای محافظت از شبکۀ خود در برابر ویروسها و رسانههای اجتماعی مشحون از بدافزارها است. همچنین فضای دیسک کافی برای پشتیبانی از برنامههای خاص لازم است. دولتهای محلی ازنظر کارمندان نیز با چالشهای مختلفی روبه‌رو هستند. استفاده از رسانههای اجتماعی توسط دولتها مستلزم آن است که کارمندان دارای مهارتهای جدید و متفاوتی باشند. بنابراین، دولتها باید افرادی را بهعنوان مسئول مدیریت رسانههای اجتماعی استخدام کنند یا تیمی را تشکیل دهند که مسئول روابط رسانههای اجتماعی باشد. علاوه بر این، همۀ کارمندان سازمانی باید بدانند که چگونه از ابزار رسانههای اجتماعی استفاده کنند که این امر نیاز به آموزش و توسعۀ کارمندان را ایجاب میکند. علاوه بر این، زمانی برای پاسخ به پستهای شهروندان، شرکت در گفت‌وگو با شهروندان از طرف نهادهای دولتی و پیگیری بحثها و فعالیتهای جاری در رسانههای اجتماعی موردنیاز است که باید به این امور اختصاص داده شود.
  • مسائل حقوقی: استفاده از رسانههای اجتماعی توسط دولتها بسیاری از نگرانیهای حقوقی را برجسته میکند که مقامات باید بهدقت بر روی آنها تمرکز کنند. این مسائل حقوقی شامل نگرانی‌ برای نظارت بر استفادۀ مناسب کارکنان از رسانههای اجتماعی (تأثیر بالقوۀ استفاده از رسانههای اجتماعی بر بهرهوری، فعالیت آنلاین نامناسب در رایانههای سازمان)؛ ارسال اطلاعات نادرست به نام سازمان و نهاد مربوطه و مسئولیت ناشی از عواقب ناشی از اطلاعات نادرست؛ روابط کارفرما و کارمند (درخواستهای کارفرما برای رمزهای عبور رسانههای اجتماعی)؛ پستهایی که باعث مشکلات کپیرایت میشوند؛ و نگرانیهای تبعیض بر اساس شکاف دیجیتال است.
  • امنیت: نگرانیهای امنیتی یکی از اساسیترین موانع برای استفادۀ دولتها از رسانههای اجتماعی است. نگرانیهای امنیتی شامل خطراتی مانند بدافزارهایی که شبکههای سازمانها را هدف قرار میدهند یا حملات سایبری توسط هکرها و افشای اطلاعات محرمانه است. استفاده از رسانههای اجتماعی توسط دولتها روشهای جدیدی (خراش اطلاعات [۱]، فیشینگ هدفدار [۲]، مهندسی اجتماعی، جعل و حملات برنامههای کاربردی وب) را برای این خطرات ارائه کرده است (Oxley 2011؛ CIO Council 2009؛ Center for Technology in Government 2009).
  • نگرانیهای محتوا و اطلاعات: مدیریت محتوا یکی دیگر از موضوعات مهم در استفادۀ دولت از رسانههای اجتماعی است. در این زمینه، تعیین فرستندۀ اطلاعات از طرف سازمان و اطمینان از محتوای صحیح بسیار مهم است. اگر این مسائل بهوضوح توسط نهاد مربوطه مشخص نشود، بسیاری از کارمندان ممکن است اطلاعات نادرستی را از طرف سازمان ارسال کنند. علاوه بر این، اطلاعات حساس ممکن است به بیرون درز کند. همچنین ازآنجاییکه سازمان کنترل کاملی بر محتوا ندارد، ممکن است به نظر برسد که بهاشتباه نظرات و تبلیغات منتشرشده در سایت رسانههای اجتماعی خود یا سایر سایتهای رسانههای اجتماعی را تأیید میکند (مرکز فناوری در دولت 2009). علاوه بر این، کارمندان سازمانی ممکن است عقاید و نظرات خود را در رسانههای اجتماعی به اشتراک بگذارند که با حسابهای رسمی رسانههای اجتماعی دولت محلی متفاوت است. ممکن است تصور نادرستی وجود داشته باشد که این نظرات توسط دولت تأیید شده است (Hrdinová et al. 2010). درنهایت، هنگامیکه شهروندان توسط دولت و ازطریق منابع مختلف مطلع میشوند، ممکن است اطلاعات فراوانی وجود داشته باشد که منجر به غرق شدن پیامهای مهم سازمان در دریای اطلاعات شود (مرکز فناوری در دولت 2009). همۀ این مشکلات در فهرست موانع استفاده از رسانههای اجتماعی در مطالعات تجربی قرار دارند (Purser 2012; Howard 2012; Hrdinová et al. 2010). بنابراین، دولتها باید اقداماتی را در برابر این چالشها اتخاذ کنند
  • مدیریت خوشنامی: پستهای ارسالشده در شبکههای اجتماعی خیلی سریع پخش میشوند. درحالیکه این امر برای دولتها فرصتهایی برای انتشار اطلاعات فراهم میکند، اما ممکن است پیامدهای نامطلوبی نیز ایجاد کند. ازآنجاییکه دولتها کنترلی بر پیامهای خود در دنیای رسانههای اجتماعی ندارند، ممکن است اظهارات منفی یا افترا در مورد دولت وجود داشته باشد. این موضوع خطر شهرت را مطرح میکند. بهعبارتدیگر، دولتها باید شهرت آنلاین خود را بهعنوان داراییهای اجتماعی حفظ کنند. نگرانی درمورد خطرات خوشنامی دولت بهطور گسترده بیان شده است (Purser 2012؛ Howard 2012؛ Gibson 2010؛ Ben-Yehuda 2012).

منابع:

  • Howard, A. (2012). Connecting with communities: How local government is using social media to engage with citizens. Sydney, New South Wales: ANZSOG Institute for Governance at the
  • Ben-Yehuda, G. (2012, Fall/Winter). Road hazards: Recognizing the risks of social media. The Business of Government Magazine, 68–70.
  • Gibson, A. (2010). Local by social: How local authorities can use social media to achieve more for less. London: IDeA.
  • Purser, K. (2012). Using social media in local government: 2011 survey report. Sydney, New South Wales: Australian Centre of Excellence for Local Government, University of Technology
  • Hrdinová, J., Helbig, N., & Stollar Peters, C. (2010). Designing social media policy for government: Eight essential elements. New York: Center for Technology in Government.
  • Center for Technology in Government. (2009). Exploratory social media project: Phase I— Identifying benefits and concerns surrounding use of social media in government. Retrieved from http://www.ctg.albany.edu/publications/reports/social_media/social_media.pdf
  • Oxley, A. (2011). A best practices guide for mitigating risk in the use of social media. Washington, DC: IBM Center for The Business of Government
  • Osimo, D. (2008). Web 2.0 in government: Why and how? Luxembourg: European Communities.
  • Chun, A. S., Shulman, S., Sandoval, R., & Hovy, E. (2010). Government 2.0: Making connections between citizens, data and government. Information Polity, 15, 1–9.
  • Landsbergen, D. (2010). Government as part of the revolution: Using social media to achieve public goals. Electronic Journal of e-Government, 8(2), 135–147.
  • Social Media and Local Governments. Theory and Practice (2016). Aufl. 2016. Cham: Springer International Publishing (Public administration and information technology, Volume 15)
  • Ansell, C., & Gash, A. (2007). Collaborative governance in theory and practice. Journal of Public Administration Research and Theory, 18, 543–571
  • Moore, M. H. (1995). Creating public value: Strategic management in government. Cambridge, MA: Harvard University Press.
  • Osborne, S. P. (2006). Editorial: New public governance. Public Management Review, 8(3), 377–387.
  • Sobaci, M. Z., & Karkin, N. (2013). The use of twitter by mayors in Turkey: Tweets for better public services? Government Information Quarterly, 30(4), 417–425.
  • Freeman, R. J., & Loo, P. (2009). Web 2.0 and e-government at the municipal level. Paper presented at 2009 World Congress on Privacy, Security, Trust and the Management of e-Business, August 25–27, 2009, New Brunswick, NJ, pp. 70–78
  • Kuzma, J. (2010). Asian government usage of web 2.0 social media. European Journal
نویسندگان
سایر مقالات