خانه » مقالات » فناوری بزرگ درمقابل فناوری قرمز: کاهش دموکراسی در عصر دیجیتال (بخش نخست)
فناوری بزرگ درمقابل فناوری قرمز: کاهش دموکراسی در عصر دیجیتال (بخش نخست)
دوشنبه, ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
زمان تقریبی مطالعه ۱۴ دقیقه
در دهه سوم قرن بیست و یکم، دموکراسی با دشمن جدیدی روبرو است؛ فناوری. زمانی فناوری به‌عنوان نیرویی برای خِیر تلقی می‌شد که می‌توانست شکاف بین دولت و جامعه را پر کند. امروزه که فناوری تحت مالکیت و کنترل شرکت‌های بزرگ و دولت‌های فرا سرزمینی است، گاهی اوقات پایه‌های دموکراسی را که به‌عنوان یک حوزه عمومی و تبادل اطلاعات عمل می‌کند، تضعیف می‌کند.

متأسفانه هنوز بیشتر مردم جهان دربارۀ جاه‌طلبی فناوری‌های بزرگ، گستردگی آن‌ها و قدرت غیرقابل اتکایی که در شکل دادن به زندگی ما دارند آگاه نشده‌اند. چند شرکت که در ساحل غربی آمریکا قرار دارند (که در ادامۀ این نوشته «فناوری‌های بزرگ» خوانده می‌شوند)، اکنون می‌توانند تب طلای دیجیتال را مهار کنند و بر گفتمان عمومی در جوامع دموکراتیک تأثیر بگذارند. به‌موازات آن، چینِ درحال رشد، با موفقیت‌های سریع خود در ایجاد یک اکوسیستم فناوریِ چالاک، برنامه‌هایی برای تسلط بر نوآوری، فناوری پیشرفته و اکوسیستم ادراکات جهانی (که در ادامۀ این نوشته «فناوری قرمز» خوانده می‌شود) راه‌اندازی کرده است.

فناوری مستقر در سواحل غربی ایالات متحده و فناوری‌ای که به‌دنبال خدمت به حزب کمونیست چین است، هر دو اهداف تعریف‌شدۀ خود را با تأمل اندکی درمورد سیستم‌ها و قوانین اساسی در کشورهای ثالث دنبال کرده‌اند. به‌این‌ترتیب، بسیاری از جوامع دموکراتیک در معرض خطرِ گرفتارشدن در چنگال معیوب «فناوری بزرگ» و «فناوری قرمز» قرار دارند؛ بنابراین، زمان آن فرا رسیده است که جوامع دموکراتیک ابزارهایی را کشف و بررسی کنند تا یک اکوسیستم فناوری باز و آزاد جهانی را که در خدمت همۀ طیف‌های دموکراسی باشد، تضمین کنند.

چرا نبرد برای فناوری مهم است؟

تهدیدی که فناوری‌های بزرگ برای دموکراسی ایجاد می‌کند، چندوجهی است. نخست، پلتفرم‌های اصلی رسانه‌های اجتماعی (توییتر، فیس‌بوک، گوگل و دیگران) اطلاعات دریافت‌شده از شهروندان در جوامع دموکراتیک و در واقع حتی نظرات آن‌ها را مدیریت، ترویج و محدود می‌کنند. این قدرت و تسلط بر گفتار و بیان و درنتیجه بر سیاست، در تاریخ بی‌رقیب و بی‌سابقه است. درحالی‌که فولاد ایالات متحده، صنعت نفت و تنباکو به‌خاطر مقررات داخلی به زانو درآمده است، دسترسی فراملّی به فناوری‌های بزرگ، محدودکردن آن را بسیار سخت‌تر کرده است.

پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی با اجرای قوانین و مقررات خارج از قوانین اساسی حاکمیتی، نفوذ نگران‌کننده‌ای را بدون پاسخگویی اعمال می‌کنند. فناوری‌های بزرگ چهره‌های سیاسی بحث‌برانگیز مانند دونالد ترامپ را تغییر داده‌اند، محتوا را سانسور کرده‌اند و سیستم رتبه‌بندی محتوای مبتنی بر تعامل را که همه‌چیز از اطلاعات نادرست درمورد بیماری کرونا گرفته تا سخنان نفرت‌برانگیز را تشویق و ترویج کرده‌اند. پلتفرم‌ها آزادند که تصمیم بگیرند که به‌عنوان میزبان خصوصی عمل کنند یا ارائه‌دهندۀ یک ابزار عمومی حیاتی باشند. آن‌ها نمی‌توانند هر دو گزینه باشند. بااین‌حال، آن‌ها هر طور که مناسبشان باشد، موقعیتی بین این دو عملکرد را برای خود انتخاب می‌کنند.

پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی با اجرای قوانین و مقررات خارج از قوانین اساسی حاکمیتی، نفوذ نگران‌کننده‌ای را بدون پاسخگویی اعمال می‌کنند. فناوری‌های بزرگ چهره‌های سیاسی بحث‌برانگیز مانند دونالد ترامپ را تغییر داده‌اند، محتوا را سانسور کرده‌اند و سیستم رتبه‌بندی محتوای مبتنی بر تعامل را که همه‌چیز از اطلاعات نادرست درمورد بیماری کرونا گرفته تا سخنان نفرت‌برانگیز را تشویق و ترویج کرده‌اند.

دولت‌های ملّی آگاه نیستند. از دهلی‌نو تا کانبرا، دولت‌ها مقرراتی را برای مهار غول‌های رسانه‌های اجتماعی وضع کرده‌اند. در هر نمونه، شرکت‌های مالک پلتفرم تصمیم گرفته‌اند مانع تلاش‌های نظارتی شوند، آن‌ها را مبهم کنند و یا از آن‌ها پیشی بگیرند و آن‌ها را دور بزنند. در صورت عدم تنظیم‌گری این پلتفرم‌ها، اشتراکات دیجیتالی ما ممکن است به فضایی مضر تبدیل شود که دموکراسی را خفه می‌کند، نه اینکه نفسی تازه برای دموکراسی باشد.

آیندۀ جوامع دموکراتیک نیز توسط رقابت با چین در فناوری پیشرفته تعیین خواهد شد. این رقابت عمیق‌تر از تمایل چین برای ایجاد «قهرمانان ملّی[۱]» است که می‌توانند از گوگل‌ و اپل‌ در جهان پیشی بگیرند. برای پکن، قابلیت‌های فناوری مستقیماً در خدمت منافع، ایدئولوژی‌ها و تمایلات حزب کمونیست چین است. حتی در شرایطی که دیوار آتش بزرگ چین[۲] به حزب کمونیست چین اجازۀ کنترل انحصاری بر ایده‌ها و حقیقت را در میان شهروندان خود می‌دهد، گسترش روزافزون فناوری و گسترش اقتصادی به حزب این امکان را می‌دهد که حوزۀ عمومی سایر کشورها را منحرف و تضعیف کند.

حزب کمونیست چین از هوش مصنوعی در قالب فناوری‌های تشخیص چهره تا گسترش سیستم نظارت بر شهروندان تا به‌کارگیری همین قابلیت‌ها علیه اقلیت‌های اویغور در سین‌کیانگ و از به‌کارگیری فناوری برای تقویت کنترل شدید مستبدانه در خانه خودداری نخواهد کرد. در خارج از چین، «گرگ‌های مبارز[۳]» خود را وارد هر بحث جهانی دربارۀ پیامدها و عواقب می‌کنند و قدرت پولی و اقتصادی چین مانع از آن می‌شود که رسانه‌های غربی یا رسانه‌های اجتماعی علیه چنین مشارکت نگران‌کننده‌ای که شکاف‌ها را در جوامع دیگر تشدید می‌کند، عمل کنند.

با افزایش نفوذ اقتصادی و توانایی‌های تکنولوژیکی چین، این کشور به دنبال نفوذ و دست‌کاری بر افکار عمومی جهانی بوده است. رسانه‌های رسمی، نهادهای دولتی و دیپلمات‌های چین از پلتفرم‌های باز مانند توییتر برای انتشار اطلاعات نادرست درمورد منشأ کرونا استفاده کرده‌اند. عملیات نفوذ چین به مداخله در انتخابات در تایوان نیز کشیده شده است و آن‌ها به‌طور فزاینده‌ای خود را در امور کشورهای دیگر نیز وارد می‌کنند. به گفتۀ خانۀ آزادی، چین از قابلیت‌های فناوری خود، در کنار قدرت اقتصادی و سیاسی خود برای راه‌اندازی یک عملیات نفوذ گسترده استفاده کرده است که دموکراسی‌ها را از درون بازی می‌دهد.

فناوری قرمز به‌وضوح ابزار گسترش جاه‌طلبی‌های جهانی حزب کمونیست چین است. برای مثال، سازمان‌های استاندارد جهانی و سازمان‌های چندجانبه مملو از پیشنهاد‌های استاندارد توسط شرکت‌های فناوری چینی هستند که ارزش‌های حزب کمونیست چین را در ساختار بنیادی اینترنت گنجانده است. در سازمان ملل، هوآوی و سایر شرکت‌های دولتی چینی حمایت از یک New IP را برای جایگزینی ساختار TCP/IPاینترنت (پروتکل کنترل انتقال/پروتکل اینترنت) داده‌اند. تحلیلگران صنعت اینترنت ابراز نگرانی کرده‌اند که این ساختار جدید، با کنترل‌های داخلی که امکان مداخلۀ شدید دولتی را فراهم می‌کند، اساساً با مفهوم اینترنت باز امروزی در تضاد است.

درحالی‌که ایالات‌متحده و اتحادیۀ اروپا به‌ظاهر تلاش می‌کنند امکان ایجاد دموکراسی‌های نافذ و استدلالی را فراهم کنند که در آن ‌همۀ کشورها و سازمان‌های جامعۀ مدنی بتوانند از تنظیم مقررات فناوری بزرگ یا انتشار استانداردهای مقررات عمومی حفاظت از داده‌ها (GDPR) حمایت کنند، چین ساختار سیاسی مشابهی ندارد. در واقع، دیپلماسی چین که درگیری‌ها را با استرالیا، سوئد و فرانسه و سایرین تسریع کرده است، نشان می‌دهد که چین تحمل کمی برای دیدگاه‌های مخالف یا تحمل انتقاد متقابل دارد.
ادامه دارد…

بخش دوم نوشته را از اینجا بخوانید.

نویسندگان
سایر مقالات