خانه » مقالات » الگوریتم‌ها به‌مثابۀ زامبی‌های اخلاقی | قسمت دوم: خودمختاری
الگوریتم‌ها به‌مثابۀ زامبی‌های اخلاقی | قسمت دوم: خودمختاری
چهار شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۱
زمان تقریبی مطالعه ۱۷ دقیقه
برای یافتن رابطه میان خودمختاری و عاملیت اخلاقی باید به تعبیر غنی‌تر از خودمختاری (که در ادبیات فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق بحث می‌شود) توسل جست، نه صفت سطحی «خودمختار» که درباره تکنولوژی به کار می‌بریم. در نتیجه، پس از آنکه فهمیدیم یک موجود دارای عاملیت اخلاقی است، آنگاه استقلال او از عامل‌های دیگر در کنش‌گری و ظرفیت مسئولیت‌پذیری او برای ما مهم می‌شود. اما وقتی در مورد زامبی‌ها یا الگوریتم‌های اخلاقی صحبت می کنیم، هنوز به این نقطه نرسیده‌اند و دانستن اینکه کارامدی شخصی دارند یا خیر، چیزی درباره عاملیت اخلاقی آنها به ما نمی‌گوید.

خودمختاری و عاملیت اخلاقی

نومی آرپالی[۱] هشت تعبیر مختلف از خودمختاری را در ادبیات این حوزه شناسایی کرده است: کارآمدی شخصی، استقلال روان‌شناختی، داشتن حق اخلاقی برای خودتعین‌بخشی، اصالت، داشتن تصویری منسجم از خود، قهرمان بودن، حکمرانی بر خود، پاسخگو بودن به دلایل. در ادامه میکوشیم نشان دهیم برخی از این تعابیر ارتباطی به اخلاق ندارند و مابقی آن‌ها (حکمرانی بر خود و پاسخگویی به دلایل) درمورد زامبیها و الگوریتمها به کار برده نمیشوند.

  1. کارامدی شخصی

این تعبیر به‌معنای وابسته نبودن به کمک دیگران برای سیر در جهان است. فلوریدی و سندرز مدعی هستند که الگوریتمها خودمختارند زیرا میتوانند مستقل از انسان‌‌های سازندۀ خود عمل کنند (2004: 357). این تعبیر از خودمختاری به ما در ارزیابی اینکه الگوریتمها عاملان اخلاقی هستند یا خیر کمکی نمیکند. برای یافتن رابطۀ میان خودمختاری و عاملیت اخلاقی باید به تعبیر غنیتر از خودمختاری (که در ادبیات فلسفۀ سیاسی و فلسفۀ اخلاق بحث میشود) توسل جست، نه صفت سطحی «خودمختار» که دربارۀ تکنولوژی به کار میبریم. درنتیجه، پس از آنکه فهمیدیم یک موجود دارای عاملیت اخلاقی است، آنگاه استقلال او از عاملهای دیگر در کنشگری و ظرفیت مسئولیتپذیری او برای ما مهم میشود. اما وقتی درمورد زامبیها یا الگوریتمهای اخلاقی صحبت می‌کنیم، هنوز به این نقطه نرسیدهاند و دانستن اینکه کارامدی شخصی دارند یا خیر، چیزی دربارۀ عاملیت اخلاقی آن‌ها به ما نمیگوید.

  1. استقلال ذهنی

این تعریف از خودمختاری هم مانند تعریف قبل است و صرفاً به‌جای تمرکز بر توانایی کنش مستقل از دیگران، توانایی تفکر مستقل از دیگران را مدنظر قرار میدهد. اگر مقصود ما از ذهن، تجربۀ اولشخص باشد، نه زامبیها و نه الگوریتمها دارای ذهن نیستند. البته برخی از فلاسفه بر این باورند که تجربۀ آگاهانه، نیازمندِ داشتن ذهن نیست. به هر روی، استقلال ذهنی نیز معیاری به ما نمیدهد که عاملیت اخلاقی را تأیید یا رد کنیم. کامپیوترهای شطرنجباز میتوانند مستقل از انسان «فکر» کنند، درحالیکه واضح است که عاملیت اخلاقی ندارند.

  1. حق اخلاقی برای خودتعینبخشی

عاملهای اخلاقی، حق دارند که خود را تعیّن ببخشند؛ مثلاً تصمیم بگیرند چگونه زندگی کنند (بدون آسیب به دیگران). احترام به خودمختاری، یکی از ستونهای اخلاق پزشکی است. بیماران حق دارند که تصمیم بگیرند چه نوع درمانی دریافت کنند. این تعبیر از خودمختاری، ابزاری است برای حفاظت از عاملهای اخلاقی، نه یک ویژگی و معیار برای عاملهای اخلاقی.

خودمختاری یعنی نیازی به هیچ اقتداری بیرون از ما نیست که مطالبات اخلاق را به ما دیکته کند. خودمختاربودن به این معناست که بتوانیم الزامات اخلاقی را به خود تحمیل کنیم، کار درست را تشخیص دهیم و آن را انجام دهیم.

  1. اصالت

اینکه یک موجود تا چه حد میتواند به‌نحوی اصیل عمل کند، عقاید خود را دنبال کند و با خود واقعی‌اش صادق باشد، امری مرتبط با اخلاقیات است. نسبت میان اصالت و خودمختاری نیز نمیتواند کمک چندانی به ما دربارۀ سنجش عاملیت اخلاقی بکند. چراکه میتوان موجوداتی غیراصیل را تصور کرد که دارای عاملیت اخلاقی هستند؛ مثلاً فردی که به عقاید عمیق خود باور ندارد و از دیگران تقلید میکند. اصالت او اگرچه زیر سؤال میرود، اما عاملیت اخلاقی او خیر.

  1. هویتبخشی به خود

اغلب، خودمختاری را به غیاب فشار بیرونی و تجربۀ پدیداریِ مالک امیال و کنشها بودن نیز نسبت میدهیم. فرد خودمختار کسی است که میتواند با توجه به امیالش هویت خود را تعیین کند و تصویری منسجم از خود دارد. بسیاری از کنشها وجود دارد، که اگرچه آن‌ها را انجام دادهایم، اما هویت خود را با آن‌ها تعریف نمیکنیم. اگرچه میزان هویتبخشی به خود، نسبت مستقیمی با قضاوت دربارۀ اهمیت اخلاقی یک عمل دارد، اما به ما نمیگوید که آیا موجودی عاملیت اخلاقی دارد یا خیر. فرض کنید با اینکه شما فردی آرام هستید، یک روز از عصبانیت سر همسر خود فریاد میکشید. اگرچه شما خود را با این عمل هویتبخشی نمیکنید، اما عاملیت اخلاقی دارید.

  1. قهرمان بودن

تعابیر مختلفی که از خودمختاری ارائه شده است، تعاریف مختلفی از یک عامل اخلاقی را در نظر دارند. عامل ایدئال:

  • از نظر رواقیون، کسی است که دارای آرامش درون است؛
  • از نظر ارسطو، کسی است که زندگی را با تأمل و تفکر هدایت میکند؛
  • از نظر نیچه، کسی است که روحی آزاد دارد؛

داشتن ایدئال اگرچه به ما کمک میکند بسنجیم که یک فرد یا یک کنش چه اندازه از بهترینِ خود فاصله دارد، اما نمیتواند معیاری برای عاملیت اخلاقی به ما بدهد. اگر تنها عده قلیلی که به این ایدئالها دست مییابند به‌عنوان عامل اخلاقی شمرده میشدند، اکثر افراد ذیصلاح از دایرۀ عاملان اخلاقی بیرون میافتادند.

حکمرانی بر خود و پاسخگویی به دلایل

عبارت «autonomous» یا خودمختار مشتق شده از عبارت «autos خود» و «nomos قانون» در یونانی است. بنابراین، شاملترین تعریف برای خودمختاری، حکمرانی بر خود است؛ توانایی عامل برای تصمیمگیری دربارۀ نحوۀ کنشگری خود. ریشۀ این تعریف از خودمختاری را در ایدۀ امانوئل کانت[۲] می‌توان پیدا کرد که میگوید خودمختاری یعنی نیازی به هیچ اقتداری بیرون از ما نیست که مطالبات اخلاق را به ما دیکته کند. خودمختاربودن به این معناست که بتوانیم الزامات اخلاقی را به خود تحمیل کنیم، کار درست را تشخیص دهیم و آن را انجام دهیم.

علاوه‌بر حکمرانی بر خود، خودمختاری مستلزم پاسخگویی به دلایل نیز هست. عاملها تاحدی به این خاطر که به دلیلی پاسخ دهند، تصمیم میگیرند و عمل میکنند. بنابراین اگر موجودی قادر به فهم دلایل نباشد، نمیتواند به‌نحوی اخلاقی بر خود حکمرانی کند. عامل خودمختار، باید بتواند بر مبنای ارزشهایش تأمل و عمل کند، زیرا میتواند ارزشهای خود را انتخاب کند. اگر کسی بخواهد خلاف میل او عمل کند، باید اجازه و رضایت او را کسب کند. درحالیکه نیازی نیست از الگوریتم برای تغییرش اجازه بگیریم، چرا که ارزشهای خاص خودش را ندارد و اهمیتی به وجود خودش نمیدهد و نمیتواند براساس دلایل خود به محیط پاسخ دهد. ماشین نیز اگر اخلاقی عمل کند، به این خاطر است که چنین دستورالعملی دریافت کرده است. ماشین نمیتواند میل به کاری داشته باشد. «دلیل» برای عامل به این معناست که چیزی هست که برای عامل مهم است. مثلاً خودروی خودران نمیتواند خودش مقصدش را انتخاب کند، نمیتواند با این میل بیدار شود که امروز از منظره لذت ببرد یا از مالک خود سرپیچی کند.

الگوریتمها خودحکمران نیستند، زیرا اهداف آن‌ها از بیرون به آن‌ها داده میشود. همچنین، پاسخگو به دلایل نیستند، چون هیچ دلیلی نمیتواند آن‌ها را قانع کند که هدفی را که برای آن طراحی شدهاند، تغییر دهند. اما زامبیها چون از انسانها غیرقابل تمییز هستند، ممکن است «به نظر برسد» که حکمران و پاسخگو هستند. اما همچنان نمیتوان گفت که انگیزۀ خود را دارند. درنتیجه توان حسی ندارند و نمیتوانند مانند عاملها دارای هدف باشند.
پاسخ به این پرسش که «آیا یک موجود عامل اخلاقی هست یا خیر؟» دلالت‌‌های عملی دارد و صرفاً در مقام نظر مهم نیست؛ به دو دلیل:

  1. محافظت از عاملهایی که شاید خود نتوانند از خود محافظت کنند. مثلاً بیمارها باید بتوانند آگاهانه تصمیم بگیرند. دفاع از حق خودمختاری، برای بیمار ضروری است. زیرا نشان میدهد که آن‌ها حق تصمیمگیری برای خود دارند. این دغدغه برای الگوریتم‌‌ها و زامبیها صادق نیست. چراکه نمیتوانند رنج بکشند یا آسیب ببینند.
  2. اگر خطایی رخ دهد، میخواهیم بدانیم که چه کسی پاسخگوست.

بنابراین، عاملیت سکهای است که دو رو دارد: حق خودمختاری عامل و وظیفۀ مسئولیتپذیری و پاسخگویی او.
ادامه دارد…

 

سایر مقالات